Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
marriage therapy
U
درمان زناشویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapists
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize
U
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
wedlock
U
زناشویی
married state
U
زناشویی
matrimony
U
زناشویی
marriage
U
زناشویی
marriages
U
زناشویی
marital
U
مربوط به زناشویی
broken marriage
U
زناشویی گسیخته
marriage counseling
U
مشاوره زناشویی
marital counseling
U
مشاوره زناشویی
connubial
U
وابسته به زناشویی
extra-marital
U
خارج از زناشویی
homogamy
U
زناشویی بسته
extramarital
U
خارج از زناشویی
marital stability
U
استواری زناشویی
marital instability
U
نااستواری زناشویی
conjugal rights
U
حقوق زناشویی
conjugality
U
حالت زناشویی
marriage life
U
زندگی زناشویی
marital relations
U
روابط زناشویی
married happiness
U
خوشی زناشویی
married life
U
زندگی زناشویی
matrimonial rights
U
حقوق زناشویی
consummation of marriage
U
دخول در زناشویی
connubiality
U
بستگی زناشویی
conjugally
U
ازراه زناشویی
marriage counselor
U
مشاور زناشویی
to be untiedin marriage
U
پیوند زناشویی کردن
miscegenation
U
زناشویی میان نژادی
jactitation of marriage
U
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
cat and dog life
U
زندگی زناشویی که پرازدعوانکبت باشد
condonation
U
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
cure
U
درمان
cured
U
درمان
therapy
U
درمان
natural philosophy
U
درمان
medicative
U
درمان کن
immedicable
U
بی درمان
treatment
U
درمان
treatments
U
درمان
irremediable
U
بی درمان
cures
U
درمان
water cure
U
اب درمان
medicament
U
درمان
client
U
درمان جو
clients
U
درمان جو
remedying
U
درمان
remediless
U
بی درمان
remedied
U
درمان
remedies
U
درمان
remedy
U
درمان
medicaments
U
درمان
It'll be OK.
<idiom>
U
درمان میشود!
treatable
U
قابل درمان
quadrangular therapy
U
درمان دو زوجی
kinesalgia
U
جنبش درمان
interpretive therapy
U
درمان تفسیری
inpatient
U
تحت درمان
therapeutist
U
درمان شناس
psychotherapy ortherapeutics
U
روح درمان
post treatment follow up
U
پیگیری پس از درمان
placebo therapy
U
درمان با دارونما
relationship therapy
U
درمان ارتباطی
pithiatism
U
درمان تلقینی
remediless
U
درمان ناپذیر
social therapy
U
درمان اجتماعی
operable
U
قابل درمان
supportive therapy
U
درمان حمایتی
remediable
U
درمان پذیر
therapeusis
U
درمان شناسی
hydropathist
U
اب درمان دان
therapeutics
U
درمان شناسی
iamatology
U
درمان شناسی
cure
U
درمان بخشیدن
physiotherapy
U
درمان فیزیکی
remedy
U
درمان کردن
remedying
U
درمان میزان
remedying
U
درمان کردن
faith cure
U
درمان اعتقادی
faith healing
U
درمان اعتقادی
psychotherapy
U
درمان روانی
chemotherapy
U
درمان دارویی
aceology
U
درمان شناسی
active therapy
U
درمان فعال
adjunctive therapy
U
درمان جنبی
adjuvent therapy
U
درمان تکمیلی
an active remedy
U
درمان کاری
analytic therapy
U
درمان تحلیلی
remedy
U
درمان میزان
remedies
U
درمان کردن
curative
U
درمان بخش
treat
U
درمان کردن
treat
U
درمان شدن
treated
U
درمان شدن
treats
U
درمان کردن
treats
U
درمان شدن
incurable
U
بی درمان بیچاره
incurable
U
درمان ناپذیر
cured
U
درمان بخشیدن
cures
U
درمان بخشیدن
remedied
U
درمان میزان
remedied
U
درمان کردن
remedies
U
درمان میزان
aversion therapy
U
درمان اجتنابی
conjoint therapy
U
درمان زوجی
dual sex therapy
U
درمان دو جنسیتی
multiple therapy
U
درمان تعاونی
existential therapy
U
درمان وجودی
cooperative therapy
U
درمان تعاونی
treated
U
درمان کردن
cure all
U
درمان هر درد
depth therapy
U
درمان عمقی
electrotherapeutics
U
درمان برقی
healable
U
درمان پذیر
direct therapy
U
درمان رهنمودی
corrective therapy
U
درمان اصلاحی
insulin shock therapy
U
درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy
U
درمان با اغماء انسولینی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
U
صبر,درمان هر دردیست .
homoeopaths
U
جور درمان خواه
homeopaths
U
جور درمان خواه
homeopath
U
جور درمان خواه
ect
U
درمان با تشنج برقی
encounter group therapy
U
درمان با گروه رویارویی
electric convulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
x ray therapy
U
درمان با اشعه مجهول
carbon dioxide therapy
U
درمان با انیدرید کربنیک
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
shock therapy
U
درمان با ضربه برقی
sex therapy
U
درمان اختلالات جنسی
mud bath
U
گل مالی تن برای درمان
therapeutic
U
وابسته به درمان شناسی
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
therapeutist
U
متخصص درمان شناسی
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
indoklon therapy
U
درمان با استنشاق اندوکلون
electroshock therapy
U
درمان با ضربه برقی
they are cured by nature
U
طبیعت انها را درمان میکند
root canal treatment
[RCT]
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
implosive therapy
U
درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal procedure
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodists
U
متخصص درمان وحفافت پاها
physiatrics
U
درمان امراض باوسایل طبیعی
chiropodist
U
متخصص درمان وحفافت پاها
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
U
یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
U
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
U
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
psychosurgery
U
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
radiotherapy
U
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydropath establishment
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
U
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com