Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cooperative therapy
U
درمان تعاونی
multiple therapy
U
درمان تعاونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapists
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize
U
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
friendlier
U
تعاونی
friendlies
U
تعاونی
mutual
U
تعاونی
cooperative
U
تعاونی
co op
U
تعاونی
friendliest
U
تعاونی
co-ops
U
تعاونی
friendly
U
تعاونی
co-op
U
تعاونی
symbiosis
U
زندگی تعاونی
commune
U
اجتماع تعاونی
communed
U
اجتماع تعاونی
communes
U
اجتماع تعاونی
communing
U
اجتماع تعاونی
co-operative societies
U
انجمنهای تعاونی
cooperative society
U
شرکت تعاونی
mutual company
U
شرکت تعاونی
cooperative company
U
شرکت تعاونی
cooperative
U
شرکت تعاونی
co-operative societies
U
شرکتهای تعاونی
co operative societies
U
شرکتهای تعاونی
co operative societies
U
انجمنهای تعاونی
phalanstery
U
روابط تعاونی اجتماعی
consumers cooperative company
U
شرکت تعاونی مصرف
producers cooperative company
U
شرکت تعاونی تولید
savings and loan association
U
صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
friendly society
U
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly societies
U
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
remedying
U
درمان
remediless
U
بی درمان
medicative
U
درمان کن
client
U
درمان جو
natural philosophy
U
درمان
immedicable
U
بی درمان
clients
U
درمان جو
remedy
U
درمان
remedied
U
درمان
cures
U
درمان
treatments
U
درمان
irremediable
U
بی درمان
cure
U
درمان
therapy
U
درمان
water cure
U
اب درمان
treatment
U
درمان
remedies
U
درمان
cured
U
درمان
medicaments
U
درمان
medicament
U
درمان
iamatology
U
درمان شناسی
hydropathist
U
اب درمان دان
healable
U
درمان پذیر
direct therapy
U
درمان رهنمودی
interpretive therapy
U
درمان تفسیری
dual sex therapy
U
درمان دو جنسیتی
relationship therapy
U
درمان ارتباطی
electrotherapeutics
U
درمان برقی
existential therapy
U
درمان وجودی
inpatient
U
تحت درمان
kinesalgia
U
جنبش درمان
psychotherapy ortherapeutics
U
روح درمان
quadrangular therapy
U
درمان دو زوجی
therapeutist
U
درمان شناس
therapeutics
U
درمان شناسی
remediless
U
درمان ناپذیر
therapeusis
U
درمان شناسی
supportive therapy
U
درمان حمایتی
post treatment follow up
U
پیگیری پس از درمان
placebo therapy
U
درمان با دارونما
pithiatism
U
درمان تلقینی
marriage therapy
U
درمان زناشویی
It'll be OK.
<idiom>
U
درمان میشود!
operable
U
قابل درمان
social therapy
U
درمان اجتماعی
treatable
U
قابل درمان
remediable
U
درمان پذیر
remedy
U
درمان میزان
faith cure
U
درمان اعتقادی
cures
U
درمان بخشیدن
cured
U
درمان بخشیدن
aceology
U
درمان شناسی
active therapy
U
درمان فعال
adjunctive therapy
U
درمان جنبی
adjuvent therapy
U
درمان تکمیلی
cure
U
درمان بخشیدن
incurable
U
درمان ناپذیر
chemotherapy
U
درمان دارویی
remedies
U
درمان کردن
remedies
U
درمان میزان
remedy
U
درمان کردن
remedying
U
درمان میزان
remedying
U
درمان کردن
faith healing
U
درمان اعتقادی
physiotherapy
U
درمان فیزیکی
remedied
U
درمان کردن
remedied
U
درمان میزان
psychotherapy
U
درمان روانی
an active remedy
U
درمان کاری
incurable
U
بی درمان بیچاره
corrective therapy
U
درمان اصلاحی
treated
U
درمان کردن
treat
U
درمان شدن
treated
U
درمان شدن
treat
U
درمان کردن
curative
U
درمان بخش
conjoint therapy
U
درمان زوجی
treats
U
درمان شدن
depth therapy
U
درمان عمقی
treats
U
درمان کردن
analytic therapy
U
درمان تحلیلی
cure all
U
درمان هر درد
aversion therapy
U
درمان اجتنابی
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
shock therapy
U
درمان با ضربه برقی
carbon dioxide therapy
U
درمان با انیدرید کربنیک
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
U
صبر,درمان هر دردیست .
homoeopaths
U
جور درمان خواه
homeopaths
U
جور درمان خواه
homeopath
U
جور درمان خواه
x ray therapy
U
درمان با اشعه مجهول
therapeutic
U
وابسته به درمان شناسی
therapeutist
U
متخصص درمان شناسی
sex therapy
U
درمان اختلالات جنسی
electroconvulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
mud bath
U
گل مالی تن برای درمان
electroshock therapy
U
درمان با ضربه برقی
encounter group therapy
U
درمان با گروه رویارویی
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
insulin shock therapy
U
درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy
U
درمان با اغماء انسولینی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
electric convulsive therapy
U
درمان با تشنج برقی
ect
U
درمان با تشنج برقی
indoklon therapy
U
درمان با استنشاق اندوکلون
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
root canal therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
endodontic therapy
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodists
U
متخصص درمان وحفافت پاها
root canal treatment
[RCT]
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
implosive therapy
U
درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal procedure
U
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
they are cured by nature
U
طبیعت انها را درمان میکند
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
U
یسد درد بى درمان است .
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
U
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
physiatrics
U
درمان امراض باوسایل طبیعی
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodist
U
متخصص درمان وحفافت پاها
occupational therapy
U
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
U
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydrotherapeutic
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
radiotherapy
U
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydropath establishment
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery
U
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
U
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com