English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isolate U درقرنطینه نگاهداشتن
isolates U درقرنطینه نگاهداشتن
isolating U درقرنطینه نگاهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to hold fast U نگاهداشتن
preserves U نگاهداشتن
preserve U نگاهداشتن
preserving U نگاهداشتن
humour U راضی نگاهداشتن
humors U راضی نگاهداشتن
humoring U راضی نگاهداشتن
humored U راضی نگاهداشتن
clamping U باگیره نگاهداشتن
containment U محدود نگاهداشتن
humoured U راضی نگاهداشتن
humouring U راضی نگاهداشتن
to whip in U باهم نگاهداشتن
to draw rein U دهنه را نگاهداشتن
keep up U خوب نگاهداشتن
impark U در اغل نگاهداشتن
catch hold of U محکم نگاهداشتن
clamps U باگیره نگاهداشتن
clamped U باگیره نگاهداشتن
clamp U باگیره نگاهداشتن
latches U محکم نگاهداشتن
latch U محکم نگاهداشتن
humours U راضی نگاهداشتن
refrigerating U خنک نگاهداشتن
refrigerates U خنک نگاهداشتن
refrigerated U خنک نگاهداشتن
right U قائم نگاهداشتن
righted U قائم نگاهداشتن
righting U قائم نگاهداشتن
forborne U دست نگاهداشتن
buoyed U روی اب نگاهداشتن
buoys U روی اب نگاهداشتن
behave U ادب نگاهداشتن
buoying U روی اب نگاهداشتن
refrigerate U خنک نگاهداشتن
behaving U ادب نگاهداشتن
behaves U ادب نگاهداشتن
behaved U ادب نگاهداشتن
buoy U روی اب نگاهداشتن
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
withholds U منع کردن نگاهداشتن
to d. oneself up U بدن راراست نگاهداشتن
To stabilize prices . U قیمت ها راثابت نگاهداشتن
parks U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parked U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
park U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
withheld U منع کردن نگاهداشتن
withhold U منع کردن نگاهداشتن
withholding U منع کردن نگاهداشتن
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
humor U خوشی دادن راضی نگاهداشتن
refrigeration U خنک کنی نگاهداشتن در یخچال
hush U ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
times U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
double-parking U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parks U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
double-parked U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
he is not worth his salt U لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
timed U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
hawsers U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawser U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
straps U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
strap U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com