English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
failing U درصورت کوتاهی از
failings U درصورت کوتاهی از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the event of U درصورت
gashing U جای زخم درصورت
gashes U جای زخم درصورت
gashed U جای زخم درصورت
gash U جای زخم درصورت
on the surface U درصورت فاهر از بیرون
blackhead U جوش کوچک درصورت
blackheads U جوش کوچک درصورت
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
also eligible U اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
buyer's option to duble U خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
dwarfishness U کوتاهی
concise ness U کوتاهی
lowness U کوتاهی
brachylogy U کوتاهی
abridgement U کوتاهی
defaulted U کوتاهی
default U کوتاهی
transience U کوتاهی
defaults U کوتاهی
defaulting U کوتاهی
non feasnce U کوتاهی
shortness U کوتاهی
succinctness U کوتاهی
transience or cy U کوتاهی
brevity U کوتاهی
delinquency U کوتاهی
defaulters U کوتاهی کننده
negligence U قصور کوتاهی
compend U کوتاهی اختصار
compendium U مختصر کوتاهی
in a short time U در یک مدت کوتاهی
he did his level best U کوتاهی نکرد
failure U کوتاهی قصور
failures U کوتاهی قصور
non feasor U کوتاهی کننده
shorrcomer U کوتاهی کننده
defaulter U کوتاهی کننده
defult U کوتاهی ورزیدن
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
skateboards U وسیله کوتاهی با 4 قرقره
curtness U کوتاهی وتندی سخن
for a short time U بری مدت کوتاهی
skateboard U وسیله کوتاهی با 4 قرقره
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
impulses U پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to be in d. U کوتاهی درانجام وفیفه کردن
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
hard hack U بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
impulse U پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
trunk hose U شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
initials U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
i will do my possible U هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
initialed U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialing U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initial U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
trundle bed U تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
knickers U شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
to pause U [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
led line U خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
interspinalis U ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
heir presumptive U وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
Gothic Revival U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
transient U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
gradine U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
transients U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
loader U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
card U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
cards U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
allocation U برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations U برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
the quantity of a vowel U کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
splash screen U صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
truckle bed U تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
loader U تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com