Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
devise
U
درست کردن اختراع کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concoct
U
جعل کردن اختراع کردن
concocting
U
جعل کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
U
اختراع کردن،خلق کردن
concocts
U
جعل کردن اختراع کردن
concocted
U
جعل کردن اختراع کردن
inventing
U
اختراع کردن
mints
U
اختراع کردن
pull out of a hat
<idiom>
U
اختراع کردن
make something up
<idiom>
U
اختراع کردن
minting
U
اختراع کردن
mint
U
اختراع کردن
minted
U
اختراع کردن
invent
U
اختراع کردن
invented
U
اختراع کردن
invents
U
اختراع کردن
drum up
<idiom>
U
اختراع کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
coin
U
اختراع وابداع کردن
coins
U
اختراع وابداع کردن
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
straightens
U
درست کردن مرتب کردن
regulates
U
میزان کردن درست کردن
fix
U
درست کردن پابرجا کردن
regulated
U
میزان کردن درست کردن
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
straightening
U
درست کردن مرتب کردن
straightened
U
درست کردن مرتب کردن
compose
U
درست کردن تصنیف کردن
straighten
U
درست کردن مرتب کردن
regulating
U
میزان کردن درست کردن
fixes
U
درست کردن پابرجا کردن
adapts
U
جور کردن درست کردن
adapting
U
جور کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
regulate
U
میزان کردن درست کردن
mended
U
مرمت کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
righting
U
درست کردن اصلاح کردن
right
U
درست کردن اصلاح کردن
composes
U
درست کردن تصنیف کردن
mend
U
مرمت کردن درست کردن
emend
U
تصحیح کردن درست کردن
emended
U
تصحیح کردن درست کردن
emending
U
تصحیح کردن درست کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
mends
U
مرمت کردن درست کردن
emends
U
تصحیح کردن درست کردن
righted
U
درست کردن اصلاح کردن
patents
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
weaves
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
build
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
make
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
makes
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
fashions
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
frame
U
پاپوش درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
teams
U
دسته درست کردن
pond
U
حوض درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
dresses
U
درست کردن لباس
team
U
دسته درست کردن
hedged
U
خاربست درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
die sink
U
خزینه درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
hedge
U
خاربست درست کردن
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
railroads
U
پاپوش درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
image erection
U
درست کردن تصویر
strike off
U
بی زحمت درست کردن
scrambled
U
املت درست کردن
scramble
U
املت درست کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
to make something
U
چیزی را درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to mill flour
U
ارد درست کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
scrambles
U
املت درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
manipulates
U
با دست درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
re form
U
دوباره درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
rig
U
با خدعه وفریب درست کردن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
spelled
U
املاء کردن درست نوشتن
spells
U
املاء کردن درست نوشتن
to put up ones hair
U
مویاگیس خودرازنانه درست کردن
rigged
U
با خدعه وفریب درست کردن
to put up
U
زنانه درست کردن جادادن
rigs
U
با خدعه وفریب درست کردن
agrees
U
ترتیب دادن درست کردن
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
he is blowing glass
U
شیشه را با فوت درست کردن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geometrize
U
با قواعد هندسی درست کردن
spell
U
املاء کردن درست نوشتن
agree
U
ترتیب دادن درست کردن
agreeing
U
ترتیب دادن درست کردن
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizes
U
تشکیلات دادن درست کردن
organize
U
تشکیلات دادن درست کردن
to check up
U
درست رسیدگی یاحساب کردن
organises
U
تشکیلات دادن درست کردن
vault
U
گنبد یاطاق درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com