Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
that is wrong
U
درست نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
this line does not scan
U
وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
you are written
U
عقیده یاسخن شما درست نیست
It is beyond repair. It cannot be put right.
U
درست شدنی نیست
It would not be proper for me to give you that information.
U
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
Other Matches
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
auxiliaries
U
نیست
temporary storage
U
می نیست
isn't
U
نیست
storage
U
می نیست
It's not new.
نو نیست.
Plug and Play
U
یچ نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
he takes no notice of it
U
نیست
secondary
U
نیست
aint
U
نیست
it is well enough
U
بد نیست
auxiliary
U
نیست
It's not new.
جدید نیست.
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
that is not it
U
این نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
inextinct
U
نیست نشده
he is not willing to go
U
نیست برود
you are written
U
حق با شما نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
needn't
U
لازم نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
he is not in it
U
داخل نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
static
U
که پویا نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
if you please
U
اگرزحمت نیست
ought not
U
شایسته نیست
that depends
U
معلوم نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
nihilism
U
نیست انگاری
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
it needs not
U
لازم نیست
sacred cow
<idiom>
U
چارهای نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
U
مردش نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
niet le fait
U
کار او نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
it's only me
U
کسی نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
no object
U
چیزی نیست
it tells its own tale
U
نیازمند به توضیح نیست
iam pretty well
U
نسبه حالم بد نیست
I cant help it. It is beyond my control.
U
دست خودم نیست
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
i am out of sorts
U
خلقم بجا نیست
There is no reason (cause) for worry (concern)
U
جای نگرانی نیست
i dont care a pin
U
مرا پروایی نیست
no reply necessary
[NRN]
U
نیازی به پاسخ نیست.
He is nobody. He is a nonentity.
U
داخل آدم نیست
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.
U
عین خیالش نیست
I dont have the slightest(faintest)idea.
U
روحم خبردار نیست
i am out of sorts
U
حالم خوب نیست
It is not fair that . . .
U
آخر انصاف نیست که …
if you dont object
U
اگر مانعی نیست
it is unsatisfactory
U
رضایت بخش نیست
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
it goes without saying
U
نیازمند بگفتن نیست
oughtn't
U
نبایستی شایسته نیست
He does not belong here.
U
جای ؟ واینجا نیست
it goes without saying
U
محتاج بذکر نیست
it is beyond retrieve
U
جبران پذیر نیست
There is no room for doubt.
U
جای تردید نیست
it is inadvisable to say that
U
گفتن ان مصلحت نیست
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
it is not a to go tncre
U
رفتن انجامصلحت نیست
it is not a picnic
U
کار اسانی نیست
it is never the worse
U
دیگر بدتر که نیست
it is not subject to review
U
دران روا نیست
it does not befit me to
U
شایسته من نیست که مرانشاید که
needle point to say
U
لازم نیست بشمابگویم که
It is not to your advantage.
U
مقرون بصرفه نیست
His honest is beyond question.
U
دردرستی اوحرفی نیست
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
U
شوخی بردار نیست
is it not
U
ایا چنین نیست
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
It cant be all that bad.
U
نه بابا اینقدر هم بد نیست
it does not befit his state
U
در خور شان او نیست
It might be a good idea for you to come .
U
بد نیست شما هم بیایید
He is not to blame for this.
U
تقصیر او
[مرد ]
نیست.
She is romantically inclined. She i8s game.
U
از دو حال خارج نیست
it is not very hard
U
چندان سخت نیست
needle point to say
U
احتیاج بگفتن نیست
it is inadvisable to say that
U
گفتن ان مقتضی نیست
To her , abI'llon tomans is a mere trifle .
U
قابل نوشیدن نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned .
U
عین خیالش نیست
She takes no thought for tomorrow .
U
بفکر فردایش نیست
It is not economical.
U
مقرون به صرفه نیست.
clara
U
هدف موجود نیست
This isn't fresh.
این تازه نیست.
This isn't clean.
این تمیز نیست.
There are plenty of other fish in the sea.
<idiom>
<proverb>
U
آدم قحطی نیست.
It is not possible ( feasible , practicable) .
U
اینکار عملی نیست
that in nothing to me
U
پیش من چیزی نیست
it is never the worse
U
هیچ بدتر نیست
there is no mistaking
U
جای اشتباه نیست
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
you're telling me
<idiom>
U
احتیاج نیست به من بگی
thereis no end to it
U
انتهای برای ان نیست
the house is occupied
U
خانه خالی نیست
It is nothing to speak of .
U
چیز قابلی نیست
that is taken for granted
U
محتاج بدلیل نیست
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
that is not the question
U
موضوع این نیست
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
that is not my a
U
این کارمن نیست
this is not fair
U
این انصاف نیست
that is not fair
U
این انصاف نیست
that is no great work
U
کار بزرگی نیست
there is no question but that.
U
شکی نیست که) .00000
that is no bed of roses
U
اش دهن سوزی نیست
That's not so!
U
داستان اینطوری نیست!
This isn't mine.
این مال من نیست.
It is not known yet . It is not settled yet .
U
هنوز معلوم نیست
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
used
U
آنچه جدید نیست
to put out of the way
U
سربه نیست کردن
he is not willing to go
U
مایل برفتن نیست
an illegible writing
U
خطی که خوانا نیست
He is a quitter .
U
مرد میدان نیست
lightweight
U
آنچه سنگین نیست
lightweights
U
آنچه سنگین نیست
rast
U
هیج همچوچیزی نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com