English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clear-cut U درست تعریف شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
definiens U تعریف
extolment U تعریف
quality U تعریف
compliment U تعریف
complimented U تعریف
complimenting U تعریف
compliments U تعریف
definition U تعریف
explanation U تعریف
explanations U تعریف
qualities U تعریف
definitions U تعریف
portrayal U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
circumscription U تعریف
cell definition U تعریف سل
portrayals U تعریف
description U تعریف
descriptions U تعریف
define U تعریف کردن
defined U تعریف کردن
praising U تعریف کردن
praises U تعریف کردن
praised U تعریف کردن
defines U تعریف کردن
praise U تعریف کردن
self aggrandizement U تعریف از خود
traduce U تعریف کردن
traduced U تعریف کردن
traduces U تعریف کردن
traducing U تعریف کردن
definable U تعریف پذیر
problem definition U تعریف مسئله
say a good word for U تعریف کردن
defining U تعریف کردن
compliments U تعریف کردن از
the d. article U حرف تعریف
recitation U تعریف موضوع
recitations U تعریف موضوع
exponents U تعریف کننده
exponent U تعریف کننده
articles U حرف تعریف
article U حرف تعریف
complimentary U تعریف امیز
compliment U تعریف کردن از
depictions U نگارش تعریف
unreel U تعریف کردن
complimenting U تعریف کردن از
block definition U تعریف بلوک
undefined U تعریف نشده
depiction U نگارش تعریف
complimented U تعریف کردن از
to crack up U تعریف کردن
emblazon U تعریف کردن
glorifying U تعریف کردن
extoll U تعریف کننده
circular definition U تعریف دوری
extoller U تعریف کننده
field definition U تعریف فیلد
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
honorable U شایان تعریف
job definition U تعریف برنامه
recount U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
data definition U تعریف داده
contextual definition U تعریف ضمنی
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
glorifies U تعریف کردن
glorify U تعریف کردن
recounts U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
macro definition U درشت تعریف
macro definition U تعریف ماکرو
operational definition U تعریف عملیاتی
nosography U تعریف امراض
anarthrous U بی حرف تعریف
macro difinition U درشت تعریف
portraiture U پیکر نگاری تعریف
undefined entry U فقره تعریف نشده
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
predefined U از پیش تعریف شده
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
data definition statement U حکم تعریف داده ها
data definition language U زبان تعریف داده ها
data description language U زبان تعریف داده
dd statement U دستور تعریف داده
ddl U زبان تعریف داده
defined function U تابع تعریف شده
definite a U The حرف تعریف چون
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
undefined label U برچسب تعریف نشده
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
well defined function U تابع خوش تعریف
redefined U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
self applauding U تعریف کننده از خود
redefining U دوباره تعریف کردن
indefinable U غیر قابل تعریف
indefinably U غیر قابل تعریف
self flattering U تعریف کننده از خود
redefine U دوباره تعریف کردن
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
partially defined U پاره تعریف شده
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
predefined process U فرایند از پیش تعریف شده
self applause U تعریف وتمجید از خود خودستایی
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
self congratulation U تعریف از خود تجلیل نفس
user defined U تعریف شده توسط کاربر
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
expressions U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
He Spoke very highly of you. U از شما خیلی تعریف می کرد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
predefined process symbol U علامت فرایند از پیش تعریف شده
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
self aggrandizing U تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
types U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
type U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
typed U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
ntsc U انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
nomenclature U سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com