Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on a dime
<idiom>
U
درزمان خیلی کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
very short
U
برد خیلی کوتاه
ultrashort wave
U
موج خیلی کوتاه
ultrashort wave transmitter
U
فرستنده موج خیلی کوتاه
You have cut my hair very short .
U
سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
transients
U
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient
U
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
The notice is too short
[for me]
.
U
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
in the p
U
درزمان گذشته
when the chips are down
<idiom>
U
درزمان مهم وخطرناک
decayed
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
mosaic d.
U
وضع احکام دینی درزمان موسی
decays
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
essoin
U
بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
prestation
U
خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
jacobus
U
سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
septuagint
U
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
prize of war
U
کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
roundheal
U
عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
FatBits
U
انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
moslem league
U
اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
very little
U
خیلی کم
ten
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
many
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
routh
U
خیلی
for long
U
خیلی
far and away
U
خیلی
to a large extent
U
خیلی
damn
U
خیلی
dammit
U
خیلی
villainous
U
خیلی بد
in large quantities
U
خیلی خیلی
not a few
U
خیلی ها
very
U
خیلی
highly
U
خیلی
copious
U
خیلی
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
subminiature
U
خیلی کوچک
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
To take with a pinch of salt.
U
خیلی جدی نگرفتن
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
faraway
U
خیلی دور
span new
U
خیلی تازه
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
thank you very much
U
خیلی متشکرم
swith
U
خیلی عظیم
superrabundant
U
خیلی زیاد
open and shut
U
خیلی سهل
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
number one
U
خیلی خوب
bone dry
U
خیلی خشک
whopping
U
خیلی بزرگ
immediate
U
خیلی فوری
very light
U
خیلی سبک
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
He is a loose card .
U
خیلی ول است
parlous
U
خیلی مهیب
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
open-and-shut
U
خیلی سهل
ultraconservative
U
خیلی محتاط
superabundant
U
خیلی زیاد
toploftiness
U
خیلی متکبر
decrepit
U
خیلی پیر
at most
U
خیلی باشد
hand in glove
U
خیلی صمیمی
hand in glove
U
خیلی نزدیک
jolly
U
بذله گو خیلی
pluperfect
U
خیلی عالی
iam in bad
U
خیلی محتاجم
extreme
U
خیلی زیاد
immensurable
U
خیلی قدیم
in no time
U
خیلی زود
Neanderthal
U
خیلی کهنه
confidential
U
خیلی محرمانه
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
level best
U
خیلی عالی
hand and glove
U
خیلی صمیمی
giantess
U
زن خیلی قدبلند
precise
U
خیلی دقیق
as stiff as a poker
U
خیلی خشک
as good as
U
خیلی خوب
before you can say knife
U
خیلی زود
benedicite
U
خیلی خوب
by leaps and bounds
U
خیلی تند
far
U
زیاد خیلی
piping hot
U
خیلی داغ
pitch-black
U
خیلی سیاه
pitch black
U
خیلی سیاه
corking
U
خیلی زیبا
dead slow
U
خیلی اهسته
far and away
U
خیلی دور
far off
U
خیلی دور
level best
U
خیلی خوب
lily white
U
خیلی سفید
pianissmo
U
خیلی نرم
pixilated
U
خیلی حساس
precisian
U
خیلی دقیق
primely
U
خیلی خوب
raff
U
خیلی زیاد
ritzy
U
خیلی شیک
rotundily
U
چاقی خیلی
sappy
U
خیلی احساساتی
senseful
U
خیلی حساس
precipitating
U
خیلی سریع
precipitates
U
خیلی سریع
precipitated
U
خیلی سریع
precipitate
U
خیلی سریع
overstrung
U
خیلی حساس
oftentimes
U
خیلی اوقات
of vital importance
U
خیلی ضروری
oodles
U
خیلی زیاد
hand and glove
U
خیلی نزدیک
lots
U
خیلی زیاد
lower most
U
خیلی پست تر
niftiest
U
خیلی خوب
niftier
U
خیلی خوب
whackings
U
خیلی بزرگ
whacking
U
خیلی بزرگ
many people
U
خیلی از مردم
many people
U
خیلی اشخاص
many persons
U
خیلی اشخاص
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
much worse
U
خیلی بدتر
skinless
U
خیلی حساس
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
regularly
[often]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
frequently
U
خیلی اوقات
quaint
U
خیلی فریف
often
U
خیلی اوقات
too tough
U
خیلی سفت
exceeding
U
خیلی زیاد
highs
U
خیلی بزرگ
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
wells
U
خیلی خوب
well
U
خیلی خوب
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
extra
U
بسیار خیلی
fortissimo
U
خیلی بلند
high
U
خیلی بزرگ
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
nifty
U
خیلی خوب
extras
U
بسیار خیلی
extra-
U
بسیار خیلی
highest
U
خیلی بزرگ
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
Many thanks!
U
خیلی ممنون!
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
stentorian
U
خیلی بلند
wicked
<adj.>
U
خیلی خوب
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
seldom
U
خیلی کم ندرتا
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
sick
[British E]
<adj.>
U
خیلی خوب
awesome
<adj.>
U
خیلی خوب
cool
<adj.>
U
خیلی خوب
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
great
<adj.>
U
خیلی خوب
really wicked
U
خیلی محشر
infinitely
U
خیلی زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com