Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outlet
U
دررو فروشگاه
outlets
U
دررو فروشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adiabatic
U
بی دررو
egress
U
دررو
outlets
U
دررو
outlet
U
دررو
solid dam
U
سد بی دررو
adiabatic process
U
فرایند بی دررو
goofy
U
از زیر کار دررو
goofiest
U
از زیر کار دررو
goofier
U
از زیر کار دررو
exits
U
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
exit
U
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
canteen
U
فروشگاه
storing
U
فروشگاه
shops
U
فروشگاه
shop
U
فروشگاه
shopped
U
فروشگاه
store
U
فروشگاه
salesroom
U
فروشگاه
canteens
U
فروشگاه
army stores
U
فروشگاه ارتش
computer store
U
فروشگاه کامپیوتر
ship's service
U
فروشگاه ناو
department stores
U
فروشگاه بزرگ
sea stores
U
فروشگاه دریایی
department store
U
فروشگاه بزرگ
supermarket
U
فروشگاه بزرگ
supermarkets
U
فروشگاه بزرگ
hypermarket
U
فروشگاه بسیاربزرگ
hypermarkets
U
فروشگاه بسیاربزرگ
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
off-licences
U
فروشگاه نوشابههای الکلی
pro shop
U
فروشگاه باشگاه حرفهای
The store across the street.
U
فروشگاه آنطرف خیابان
off-licence
U
فروشگاه نوشابههای الکلی
canteen
U
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
canteens
U
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
the forthcoming book
U
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
ten cent store
U
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
commissary
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
exchange
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
commissaries
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
exchanging
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanged
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
exchanges
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
to check out that new clothing store
U
نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
certificate of gains or losses
U
سند مصدق سود و زیان فروشگاه
floorwalker
U
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
canteen
U
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
canteens
U
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
storewide
U
شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
general stores
U
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
extensions
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
commissaries
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
rack
U
آویز فرش
[قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com