English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
Other Matches
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
applications U درخواست نامه پشت کار
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
application U درخواست نامه پشت کار
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
entreats U درخواست کردن
implore U درخواست کردن از
demands U درخواست کردن
implored U درخواست کردن از
implores U درخواست کردن از
imploring U درخواست کردن از
demanded U درخواست کردن
entreat U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
entreated U درخواست کردن
speak for <idiom> U درخواست کردن
to make an application [to apply] U درخواست کردن
applying U درخواست کردن
pray U درخواست کردن
supplicate U درخواست کردن
prays U درخواست کردن
apply U درخواست کردن
solicit U درخواست کردن
applies U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
solicited U درخواست کردن
prayed U درخواست کردن
solicits U درخواست کردن
plead with U درخواست کردن
demand U درخواست کردن
soliciting U درخواست کردن
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
bones U خواستن درخواست کردن
requisitions U درخواست رسمی کردن
bone U خواستن درخواست کردن
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
indent U سفارش درخواست کردن
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
indents U سفارش درخواست کردن
boning U خواستن درخواست کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
boned U خواستن درخواست کردن
requisition U درخواست رسمی کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisitioning U درخواست رسمی کردن
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
to deny somebody a wish U درخواست کسی را رد کردن
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
call for fire U درخواست اتش کردن
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
call for ..... under the credit U درخواست کردن ..... تحت اعتبار
to ask somebody for [about] something U از کسی چیزی درخواست کردن
mission call U درخواست پشتیبانی هوایی کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
to ask specifically about something U چیزی را به طور خاص درخواست کردن
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
lean on <idiom> U اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
apply U صدق کردن درخواست کردن
applies U صدق کردن درخواست کردن
begged U استدعا کردن درخواست کردن
requests U تقاضا کردن درخواست کردن
applying U صدق کردن درخواست کردن
cry off U تقاضا کردن درخواست کردن
beg U استدعا کردن درخواست کردن
requested U تقاضا کردن درخواست کردن
requesting U تقاضا کردن درخواست کردن
request U تقاضا کردن درخواست کردن
petitioned U دادخواهی کردن درخواست کردن
petition U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitions U دادخواهی کردن درخواست کردن
begs U استدعا کردن درخواست کردن
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
guarantees U ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed U ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee U ضمانت نامه تضمین کردن
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
type front U نوعی روش تایپ کردن نامه ها
to give notice to quit [one's residence] U لغو کردن اجاره نامه [و ترک ساختمان]
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
billeted U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeting U پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
fire message U پیام اتش درخواست اتش کردن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
requisitioning U درخواست
appealed U درخواست
requisitioned U درخواست
requesting U درخواست
enquiry U درخواست
requistion for money U درخواست
indent U درخواست
requested U درخواست
claiming U درخواست
supplication U درخواست
applications U درخواست
indenting U درخواست
requisitions U درخواست
d. of a request U در درخواست
imploration U درخواست
indents U درخواست
appeal U درخواست
claim U درخواست
request U درخواست
appeals U درخواست
claimed U درخواست
postulate U درخواست
tender U درخواست
claims U درخواست
suited U درخواست
suits U درخواست
application U درخواست
requests U درخواست
postulated U درخواست
tendering U درخواست
demanded U درخواست
tenderest U درخواست
suit U درخواست
postulates U درخواست
tendered U درخواست
demand U درخواست
solicitation U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
requisition U درخواست
demands U درخواست
postulating U درخواست
round robin U درخواست کتبی
applicants U درخواست کننده
application form U برگ درخواست
basic requisition number U درخواست اولیه
declaration of intention U درخواست تابعیت
demanded <adj.> <past-p.> U درخواست شده
claimed <adj.> <past-p.> U درخواست شده
appeal for tenders U درخواست مزایده
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
toa for a job or position U درخواست کارکردن
d. note U درخواست پرداخت
at the request of U به خواهش [به درخواست]
rrayer U درخواست التماس
asking and ordering U درخواست و سفارش
inquiries U اسستسفار درخواست
apply U درخواست دادن
inquiry U اسستسفار درخواست
applying U درخواست دادن
demands U درخواست مطالبه
purchase requisition U درخواست خرید
materials requisition U درخواست مواد
put in for something <idiom> U درخواست چیزی
applicants U درخواست دهنده
document number U شماره درخواست
requesting U درخواست می کنم
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
demandant U درخواست کننده
excess demand U درخواست مازاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com