English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
have dibs on <idiom> U درخط استفاده از چیزی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
profiteers U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer U استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
in range with U درخط
serviceableness U قابل استفاده بودن
linear target U هدفهای درخط
use U استفاده از چیزی
use [of something] U استفاده [از چیزی]
uses U استفاده از چیزی
less than release unit U یکان درخط ترابری
draw up <idiom> U دست بردن درخط
lateral U واقع درخط افقی
laterad U واقع درخط افقی
fall out of use <idiom> U از چیزی استفاده نکردن
uses U روش استفاده از چیزی
use U روش استفاده از چیزی
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
rectilinear U سیر کننده درخط مستقیم
approval U توافق برای استفاده از چیزی
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
disposable U چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
peaking U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaks U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
supersede U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseding U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shared U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
supersedes U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shares U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseded U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
hankered U ارزومند چیزی بودن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
to bein chase anything U درتعقیب چیزی بودن
attend U درپی چیزی بودن
hanker U ارزومند چیزی بودن
to be on the outside U در بیرون [چیزی] بودن
to be nutty upon anything U شیفته چیزی بودن
to be culpable for something U مجرم به چیزی بودن
to agree on something U موافق بودن با چیزی
attends U درپی چیزی بودن
attending U درپی چیزی بودن
take on <idiom> U بدنبال چیزی بودن
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
hankers U ارزومند چیزی بودن
usher U طلیعه چیزی بودن
owns U صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal U دارای چیزی بودن
to have something U دارای چیزی بودن
triple U سه برابر چیزی بودن
ushers U طلیعه چیزی بودن
sensitivities U حساس بودن به چیزی
to have something U مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal U مالک چیزی بودن
owned U صاحب چیزی بودن
ushered U طلیعه چیزی بودن
ushering U طلیعه چیزی بودن
to be behind it U پشت چیزی بودن
own U صاحب چیزی بودن
owning U صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal U صاحب چیزی بودن
to have something U صاحب چیزی بودن
sensitivity U حساس بودن به چیزی
tripling U سه برابر چیزی بودن
To know something by heart. U چیزی را حفظ بودن
stand for U علامت چیزی بودن
down on (someone) <idiom> U از چیزی عصبانی بودن
triples U سه برابر چیزی بودن
tripled U سه برابر چیزی بودن
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
resource U گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
accessing U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
accesses U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
to rely on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to be reliant on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be incredulous of anything U نسبت به چیزی شکاک بودن
to depend on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] U وابسته بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] U تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to think [of] U [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
nibble at U در قبول چیزی دودل بودن
to take care of somebody [something] U مراقب کسی [چیزی] بودن
to be a dead duck U بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
take care of <idiom> U مراقب چیزی یا کسی بودن
To be crazy about someone (something). U دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
To care for something . To be involved in something . U درقید وبند چیزی بودن
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
beseeched U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
beseech U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be out of all proportion to something U غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
debunk U توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to be vigilant about something U هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to be mad at somebody [something] U از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
labels U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
label U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
ustulation U عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
to be tied up in something U دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
standards U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
imported U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical U نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacity U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
frees U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
bitmap U معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ieee U که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware U نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use U مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
wimps U نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP U که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
wimp U نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
Hamming code U سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
published U 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publishes U 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publish U 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
wire U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com