Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beaming
U
درخشان پرتودار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stellate
U
پرتودار
asteriated
U
پرتودار
luminescent
U
درخشان
shining
U
درخشان
brightest
U
درخشان
glittery
U
درخشان
lightsome
U
درخشان
fulgid
U
درخشان
fulgent
U
درخشان
florestant
U
درخشان در شب
brilliancy
U
درخشان
beamy
U
درخشان
eyebright
U
درخشان
stellar
U
درخشان
ablaze
درخشان
brighter
U
درخشان
luminiferous
U
درخشان
gloss
U
درخشان
glaring
U
درخشان
glitziest
U
درخشان
shiner
U
درخشان
luminous
U
درخشان
glitzier
U
درخشان
glitzy
U
درخشان
refulgent
U
درخشان
prismatic
U
درخشان
mirror finish
U
درخشان
bright
U
درخشان
lumine
U
درخشان کردن
irradiated
U
درخشان کردن
starry
U
درخشان معروف
bertha
U
درخشان روشن
luminously
U
بطور درخشان
semigloss
U
نیمه درخشان
glisteningly
U
بطور درخشان
luciferous
U
شب تاب درخشان
adamantine
U
سخت و درخشان
brilliantly
U
بطور درخشان
phosphorescent
U
شب تاب درخشان
bright
U
درخشان تابان
illustrious
U
درخشان ممتاز
sparklers
U
گوهر درخشان
shiny
U
افتابی درخشان
irradiate
U
درخشان کردن
irradiates
U
درخشان کردن
irradiating
U
درخشان کردن
sparkler
U
گوهر درخشان
brightest
U
درخشان تابان
brighter
U
درخشان تابان
meteoric
U
درخشان وزودگذر
brilliant
U
الماس درخشان
brilliant
U
بسیار درخشان
lucid
U
واضح درخشان
giant star
U
ستاره بزرگ و درخشان
bright
U
درخشان بدون روکش
radiant
U
شعاع گستر درخشان
brilliancy
U
بازی درخشان شطرنج
brightest
U
درخشان بدون روکش
star sapphire
U
یاقوت کبود درخشان
brighter
U
درخشان بدون روکش
soiuthern cross
U
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
brightening
U
زرنگ کردن درخشان شدن
brightens
U
زرنگ کردن درخشان شدن
brighten
U
زرنگ کردن درخشان شدن
blazes
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
brightened
U
زرنگ کردن درخشان شدن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
high beam
U
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
glared
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
flame tree
U
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
burn in
U
علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
blips
U
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blip
U
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
paper white monitor
U
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com