English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
glaring U درخشان
gloss U درخشان
luminous U درخشان
bright U درخشان
brighter U درخشان
brightest U درخشان
glittery U درخشان
shining U درخشان
ablaze درخشان
stellar U درخشان
beamy U درخشان
brilliancy U درخشان
eyebright U درخشان
fulgent U درخشان
fulgid U درخشان
lightsome U درخشان
luminescent U درخشان
luminiferous U درخشان
mirror finish U درخشان
prismatic U درخشان
refulgent U درخشان
shiner U درخشان
glitzier U درخشان
glitziest U درخشان
glitzy U درخشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
florestant U درخشان در شب
starry U درخشان معروف
adamantine U سخت و درخشان
bertha U درخشان روشن
irradiate U درخشان کردن
semigloss U نیمه درخشان
luminously U بطور درخشان
glisteningly U بطور درخشان
luciferous U شب تاب درخشان
lumine U درخشان کردن
sparklers U گوهر درخشان
lucid U واضح درخشان
illustrious U درخشان ممتاز
beaming U درخشان پرتودار
shiny U افتابی درخشان
meteoric U درخشان وزودگذر
brightest U درخشان تابان
brighter U درخشان تابان
bright U درخشان تابان
brilliantly U بطور درخشان
sparkler U گوهر درخشان
brilliant U بسیار درخشان
phosphorescent U شب تاب درخشان
brilliant U الماس درخشان
irradiating U درخشان کردن
irradiates U درخشان کردن
irradiated U درخشان کردن
brilliancy U بازی درخشان شطرنج
brighter U درخشان بدون روکش
bright U درخشان بدون روکش
star sapphire U یاقوت کبود درخشان
brightest U درخشان بدون روکش
giant star U ستاره بزرگ و درخشان
radiant U شعاع گستر درخشان
blaze U شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
brightened U زرنگ کردن درخشان شدن
brightening U زرنگ کردن درخشان شدن
brighten U زرنگ کردن درخشان شدن
blazes U شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
brightens U زرنگ کردن درخشان شدن
blazed U شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
glare U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
flame tree U درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
blip U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com