Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sand equivalent
U
درجه ماسهای بودن خاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vertical sand drainage
U
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
color value
U
درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
arenaceous
U
ماسهای
sabulous
U
ماسهای
sandy
U
ماسهای
sand cushion
U
بستر ماسهای
argilloarenaceous
U
خاک رس ماسهای
sandy soil
U
زمین ماسهای
sand mastic
U
ماستیک ماسهای
sand castings
U
قطعه ریختگی ماسهای
loam molding
U
قالب گیری ماسهای
loam molding shop
U
قالب گیری ماسهای
sand casting
U
ریخته گری ماسهای
dry sand molding
U
قالبریزی ماسهای خشک
dry sand mold
U
قالب ماسهای خشک
dry sand casting
U
ریخته گری ماسهای خشک
trap shot
U
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
sand casting
U
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
second
U
درجه دوم بودن دوم شدن
seconding
U
درجه دوم بودن دوم شدن
seconds
U
درجه دوم بودن دوم شدن
seconded
U
درجه دوم بودن دوم شدن
trapped
U
زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch
U
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
U
درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf
U
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
black wash
U
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
brevet
U
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
include
U
شامل بودن متضمن بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
second rate
U
درجه دو
second-rate
U
درجه دو
mark
U
درجه
top hole
U
درجه یک
tophole
U
درجه یک
run of the mine
U
بی درجه
kyu
U
درجه
topnotch
U
درجه یک
marks
U
درجه
rates
U
درجه
top
U
درجه یک
first string
U
درجه یک
proportion
U
درجه
proportions
U
درجه
first class
U
درجه یک
grades
U
درجه
degree
U
درجه
third rate
U
درجه سه
third-rate
U
درجه سه
nobby
U
درجه یک
grade
U
درجه
scale
U
درجه
degrees
U
درجه
low grade
U
کم درجه
titles
U
درجه
aquastat
U
درجه
pitches
U
درجه
elevations
U
درجه
pitch
U
درجه
elevation
U
درجه
copacetic
U
درجه یک
copesetic
U
درجه یک
slap-up
U
درجه یک
top-notch
U
درجه یک
scalage
U
درجه
second class
U
درجه دو
title
U
درجه
number one
U
درجه یک
length
U
درجه
chinical t.
U
درجه
lengths
U
درجه
gauge=gage
U
درجه
second class
U
درجه 2
gauge glass
U
درجه اب
clinical thermometer
U
درجه
gage=gauge
U
درجه
gage
U
درجه
classy
U
درجه یک
rank
U
درجه
gauges
U
درجه
just as well
<adv.>
U
به یک درجه
high-class
U
درجه یک
ranks
U
درجه
equally
<adv.>
U
به یک درجه
gauged
U
درجه
echelons
U
درجه
echelon
U
درجه
rate
U
درجه
ranked
U
درجه
gauge
U
درجه
stand
U
بودن واقع بودن
speeding
U
درجه تندی
graduator
U
درجه گذار
head over heels
<idiom>
U
منتهای درجه
grade
U
درجه شدت
trial elevation
U
درجه ازمایشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com