Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
They escaped under cover of darkness.
U
درتاریکی شب فرار کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the drak
U
درتاریکی
benite
U
درتاریکی انداختن
A shot in the dark
U
تیری درتاریکی
shot in the dark
<idiom>
U
تیری درتاریکی
benight
U
درتاریکی جهل انداختن
to grope for anything
U
درتاریکی پی چیزی گشتن
The entire city was plunged in darkness .
U
تمام شهر غرق درتاریکی بود
lamming
U
فرار کردن گریختن فرار
lam
U
فرار کردن گریختن فرار
lams
U
فرار کردن گریختن فرار
deserts
U
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert
U
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
U
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
he was refused employment
U
کردند
they mulcted him
U
او را جریمه کردند
they put their heads together
U
با هم مشورت کردند
The trees are in bloom .
U
درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
It was required of me . They imposed it on me .
U
آنرا به من تکلیف کردند
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
what a ready welcome i found!
U
چه حسن استقبالی از من کردند !
They pinched my keys.
U
کلیدهایم رابلند کردند
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
potsdom agreement
U
تاکید وتشریح کردند
they had words
U
باهم نزاع کردند
they poured toward that city
U
سوی ان شهر هجوم کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish .
U
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
its was extended
U
مدت اعتبارانرا دراز کردند
The kids stamped on the ants .
U
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
We sent for the doctor.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
The soldirs leg was amputated .
U
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
They shook hand and made up.
U
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
He was framed.
U
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Fatimid
U
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
she was shot for a spy
U
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
he paid through the nose
U
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
They I got confused .
U
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
they howled the speaker down
U
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
corinthian brass or bronze
U
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
U
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
inns of chancery
U
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
knickerbocker
U
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender .
U
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Few reporters dared to enter the war zone.
U
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
U
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boer
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel
U
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
lombards
U
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
mohock
U
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
generation
U
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations
U
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
to take flight
U
فرار
loup
U
فرار
subtile
U
فرار
leg bail
U
فرار
escapes
U
فرار
escaped
U
فرار
escaping
U
فرار
scape
U
فرار
escapement
U
فرار
transgressor
U
فرار و
escape
U
فرار
bridge escape
U
فرار از پل
drives
U
فرار گل زن
mercurial
U
فرار
evasive
U
فرار
defection
U
فرار
drive
U
فرار گل زن
volatile
U
فرار
breakaway
U
فرار
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
to elope
U
فرار کردن
scape of molecules
U
فرار ملکول ها
postern
U
راه فرار
skedaddle
U
فرار کردن
to run off
U
فرار کردن
skip of the mat
U
فرار از تشک
nonvolatile
U
غیر فرار
scape
U
فرار کردن
brain drain
U
فرار مغزها
to run away
U
فرار کردن
scape
U
وسیله فرار
volatile storage
U
انباره فرار
volatile storage
U
حافظه فرار
volatility product
U
فراورده فرار
volatility product
U
محصول فرار
bolt-hole
U
راه فرار
bolt-holes
U
راه فرار
escapologist
U
اهل فرار
escapologists
U
اهل فرار
volatile memory
U
حافظه فرار
volatile file
U
پرونده فرار
volatile file
U
فایل فرار
get away
<idiom>
U
فرار کردن
to run away
U
فرار کردن
trailing edge
U
لبه فرار
volatile compound
U
ترکیب فرار
I made good my escape .
U
موفق به فرار شد
absconded
U
فرار کردن
escaped
U
گریز فرار
escapes
U
فرار کردن
escapes
U
فرار از خاک
flees
U
فرار کردن
escapes
U
گریز فرار
escaping
U
فرار کردن
fleeing
U
فرار کردن
escaping
U
فرار از خاک
escaping
U
گریز فرار
flee
U
فرار کردن
fled
U
فرار کرده
desertion
U
فرار از خدمت
desertion
U
فرار بیوفایی
escaped
U
فرار از خاک
escaped
U
فرار کردن
absconding
U
فرار کردن
absconds
U
فرار کردن
abscond
U
فرار کردن
scarpers
U
فرار کردن
scarpering
U
فرار کردن
scarpered
U
فرار کردن
scarper
U
فرار کردن
guy
U
فرار گریز
guys
U
فرار گریز
flyaway
U
فرار فراری
escape
U
فرار کردن
escape
U
فرار از خاک
escape
U
گریز فرار
fugitives
U
ناپایدار فرار
fugitive
U
ناپایدار فرار
getaway
U
گریز فرار
jailbreak
U
فرار از زندان
escapism
U
فلسفه فرار
flight of capital
U
فرار سرمایه
scudding
U
فرار از باد
loup
U
فرار کردن
tax evasion
U
فرار از مالیات
fugitively
U
بطور فرار
fugitiveness
U
تمایل به فرار
get away
U
فرار برو
hot money
U
پول فرار
jailbreaks
U
فرار از زندان
escape velocity
U
سرعت فرار
getaways
U
گریز فرار
escapable
U
فرار کردنی
luft
U
خانه فرار
escape hatch
U
دریچه فرار
centrifugal
U
فرار از مرکز
capital flight
U
فرار سرمایه
escape mechanism
U
وسیله فرار
escape trunk
U
دهلیز فرار
tripartite declaration of 0
U
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
elope
U
گریختن فرار کردن
shoos
U
باکیش فرار دادن
shooing
U
باکیش فرار دادن
elopes
U
گریختن فرار کردن
elopes
U
فرار کردن با معشوق
eloped
U
گریختن فرار کردن
bleeds
U
فرار کردن یک سیال
shoo
U
باکیش فرار دادن
eloping
U
فرار کردن با معشوق
eloped
U
فرار کردن با معشوق
shooed
U
باکیش فرار دادن
elope
U
فرار کردن با معشوق
give someone the slip
<idiom>
U
از کسی فرار کردن
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
skulked
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulk
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulks
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
blockage
U
راه فرار را بستن
blockages
U
راه فرار را بستن
bleed
U
فرار کردن یک سیال
tax evasion
U
فرار از پرداخت مالیات
skulking
U
از زیرمسئولیت فرار کردن
eloping
U
گریختن فرار کردن
To beak jail .
U
از زندان فرار کردن
give out
<idiom>
U
اجازه فرار دادن
He ran away from scool .
U
از مدرسه فرار کرد
breach of prison
U
جرم فرار از زندان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com