English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jack pot U دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pokers U بازی پوکر
poker U بازی پوکر
half back U میان بازی کن
halt back U میان بازی کن
sand iron U یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
angle drill U ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
play club U دربازی گلف چوگان
To dodge . To duck. U جاخالی دادن (دربازی )
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
handicaps U امتیاز به طرف ضعیف دربازی
handicap U امتیاز به طرف ضعیف دربازی
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
chip U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
gill net U گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
dabster U کسیکه دربازی یاکارهای دیگرزبردست است
chips U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
panic monger U کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد
fieldsman U کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
evil genius U روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
crosse U چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
house martin U یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martins U یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
double bar U دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
disjunctive U حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
quiot U حلقه یاصفحه اهنی که دربازی پرت میکنند تاروی میخی بیفتد
alley U حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
alleys U حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
martin U نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
third base U موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
diplexer U وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
alleyways U حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
seeping U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seep U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeps U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
intract U در میان هم کار کردن
syncopate U از میان کوتاه کردن
intervene U مداخله کردن پا میان گذاردن
interjecting U در میان امدن مداخله کردن
intervenes U مداخله کردن پا میان گذاردن
interject U در میان امدن مداخله کردن
interjects U در میان امدن مداخله کردن
intervened U مداخله کردن پا میان گذاردن
interjected U در میان امدن مداخله کردن
to cut short U قطع کردن میان برکردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
To settle upon a price during a dispute. <proverb> U میان دعوا نرخ طى کردن .
to split the difference U تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
coopt U انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
rubinstein variation U واریاسیون روبنشتاین دربازی چهار اسب در دفاع فرانسوی دردفاع نیمزو هندی و دردفاع تاراش
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
twiddle U بازی کردن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
plays U بازی کردن
toy U بازی کردن
toys U بازی کردن
move U بازی کردن
plays U رل بازی کردن
playing U بازی کردن
playing U رل بازی کردن
played U بازی کردن
twiddled U بازی کردن
twiddles U بازی کردن
twiddling U بازی کردن
moved U بازی کردن
moves U بازی کردن
bump U بازی کردن
play-acts U بازی کردن
play-acting U بازی کردن
play-acted U بازی کردن
gallant U زن بازی کردن
play-act U بازی کردن
playact U رل بازی کردن
actuble U بازی کردن
played U رل بازی کردن
miscast U بد بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
play U رل بازی کردن
play U بازی کردن
headwork U با سر بازی کردن
rink U یخ بازی کردن
foxing U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes U روباه بازی کردن تزویر کردن
fox U روباه بازی کردن تزویر کردن
skates U اسکیت بازی کردن
spars U مشت بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
playact U در تاتر بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
showboat U نمایشی بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
taw U تیله بازی کردن
gamble U سفته بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
sparred U مشت بازی کردن
spar U مشت بازی کردن
skate U اسکیت بازی کردن
play out U تا اخر بازی کردن
play fair U مردانه بازی کردن
favouritism U پارتی بازی کردن
mountebanks U حقه بازی کردن
skated U اسکیت بازی کردن
to look oneself again U پشم بازی کردن
mountebank U حقه بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
to make love U عشق بازی کردن
thimblerig U شعبده بازی کردن
trick U حقه بازی کردن
prevaricating U زبان بازی کردن
To play cards . U ورق بازی کردن
skis U اسکی بازی کردن
to play football U فوتبال بازی کردن
yo-yo U یویو بازی کردن
yo-yos U یویو بازی کردن
kite U سفته بازی کردن
to skip rope U بند بازی کردن
ski U اسکی بازی کردن
to fly a kite U سفته بازی کردن
to play soccer U فوتبال بازی کردن
prevaricates U زبان بازی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
to bill and coo U بوسه بازی کردن
kites U سفته بازی کردن
bowls U باتوپ بازی کردن
misplay U ناشیانه بازی کردن
bowl U باتوپ بازی کردن
flimflam U حقه بازی کردن
palter U زبان بازی کردن
prevaricated U زبان بازی کردن
card U ورق بازی کردن
skied U اسکی بازی کردن
fences U شمشیر بازی کردن
drabbest U جنده بازی کردن
drabber U جنده بازی کردن
drab U جنده بازی کردن
equivocated U زبان بازی کردن
tricked U حقه بازی کردن
to play ball U توپ بازی کردن
left-handed U با دست چپ بازی کردن
to play marbles U مهره بازی کردن
spoof U حقه بازی کردن
play U تفریح بازی کردن
court U عشق بازی کردن
fence U شمشیر بازی کردن
to play at chess U شطرنج بازی کردن
equivocate U زبان بازی کردن
criminal court U عشق بازی کردن
to play for love U سر هیچ بازی کردن
equivocates U زبان بازی کردن
spoofs U حقه بازی کردن
piddle U باخوراک بازی کردن
piddled U باخوراک بازی کردن
piddles U باخوراک بازی کردن
war game U بازی جنگ کردن
plays U تفریح بازی کردن
fornicating U : فاحشه بازی کردن
shinney U شینی بازی کردن
fornicate U : فاحشه بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
played U تفریح بازی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com