English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tempest in a teapot <idiom> U درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hysteria U غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
There isnt much food in the house. U زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
to moan U نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to gripe U قر زدن [درباره چیزی]
to grouch U قر زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U قر زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to gripe U نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to moan U قر زدن [درباره چیزی]
to grouch U نق نق زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to moan U ناله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
To comment on something ( someone ) . U درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
to bitch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to grouch U ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
To put something to the vote. U درباره چیزی رأی گرفتن
to gripe U ناله کردن [درباره چیزی]
To investigate something. U درباره چیزی تحقیق کردن
to moan U گله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to moan U غرغر کردن [درباره چیزی]
to gripe U غرغر کردن [درباره چیزی]
to put something to the vote U درباره چیزی رای دادن
to grouch U غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to gripe U گله کردن [درباره چیزی]
to grouch U گله کردن [درباره چیزی]
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
to grouse [about somt.] U گله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] U گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
it is immaterial U چیزی نیست
no matter U چیزی نیست
no object U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
that in nothing to me U پیش من چیزی نیست
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
not at all U هیچ همچو چیزی نیست
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
nothing of that sort U هیچ همچو چیزی نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
nothing of the sort U هیچ همچو چیزی نیست
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
no such thing U هیچ همچو چیزی نیست
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
face up to <idiom> U پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
give or take <idiom> U از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
have one's heart set on something <idiom> U چیزی را خیلی زیاد خواستن
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
yakety-yak <idiom> U صحبت زیاد درمود چیزی بیارزش
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
to strain at anything U در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
frisson U هیجان
thrill U هیجان
frissons U هیجان
thrills U هیجان
tempest U هیجان
tempests U هیجان
snit U هیجان
stour U هیجان
burning U در هیجان
excitment U هیجان
hysterics U هیجان
heatedly U با هیجان
fret U هیجان
dither U هیجان
dithered U هیجان
frenzy U هیجان
dithers U هیجان
tornado U هیجان
lather U هیجان
emotion U هیجان
kippage U هیجان
emotions U هیجان
excitedness U هیجان
excitation U هیجان
incensement U هیجان
tornadoes U هیجان
tornados U هیجان
waved U هیجان
waves U هیجان
waving U هیجان
burning U هیجان
frets U هیجان
wave U هیجان
fever U هیجان
titillation U هیجان
fevers U هیجان
ebullient U پر هیجان
ignition U هیجان
twitteration U هیجان
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
chafes U به هیجان اوردن
appropriate affect U هیجان همخوان
chafe U به هیجان اوردن
cliffhanger <idiom> U هیجان انگیز
orgasms U شور و هیجان
inexcitable U هیجان ناپذیر
incensive U هیجان امیز
jumpy U هیجان اور
hyperthymia U هیجان زدگی
excitedly U از روی هیجان
twitters U هیجان وارتعاش
impassion U به هیجان اوردن
rapturous U هیجان انگیز
chafing U به هیجان اوردن
tickled pink U هیجان زده
inflaming U به هیجان اوردن
high-pitched U هیجان زده
gung-ho U پر شور و هیجان
effervescency U هیجان خروش
orgasm U شور و هیجان
unco U هیجان مرموز
affectivity U هیجان پذیری
to string up U به هیجان اوردن
to flare up U به هیجان امدن
boil U التهاب هیجان
boiled U التهاب هیجان
labile affect U هیجان نااستوار
boils U التهاب هیجان
agitation U هیجان تلاطم
aglow U در حالت هیجان
rip roaring U هیجان انگیر
inflames U به هیجان اوردن
inflame U به هیجان اوردن
twittering U هیجان وارتعاش
twitter U هیجان وارتعاش
twittered U هیجان وارتعاش
fizzed U سرزندگی هیجان داشتن
fizz U سرزندگی هیجان داشتن
fizzes U سرزندگی هیجان داشتن
emote U هیجان بخرج دادن
fizzing U سرزندگی هیجان داشتن
buring question U مسئله هیجان اور
turn (someone) on <idiom> U به هیجان آوردن شخصی
heatedly U از روی هیجان یا حرارت
emote U هیجان نشان دادن
thriller U هیجان انگیز مرتعش کننده
electrifying U الکتریکی کردن به هیجان اوردن
abuzz <adj.> U پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
overworks U خسته کردن به هیجان اوردن
go ape <idiom> U از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
overworking U خسته کردن به هیجان اوردن
overworked U خسته کردن به هیجان اوردن
fury U هیجان شدید وتند خشم
overwork U خسته کردن به هیجان اوردن
electrified U الکتریکی کردن به هیجان اوردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com