Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make ends meet
U
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
balance
U
توازن
parity
U
توازن
equilibrium
U
توازن
equipoise
U
توازن
balances
U
توازن
harmony
U
توازن
harmonies
U
توازن
poise
U
توازن
parity checking
U
مقابله توازن
parity checking
U
توازن سنج
parity check
U
مقابله توازن
parity check
U
بررسی توازن
parity bit
U
بیت توازن
parity bit
U
ذره توازن
heat balance
U
توازن گرمایی
odd parity
U
توازن فرد
unbalancing
U
عدم توازن
no parity
U
عدم توازن
unbalances
U
عدم توازن
parity
U
بیت توازن
unbalance
U
عدم توازن
static balance
U
توازن ایستا
parity checking
U
بررسی توازن
budget balance
U
توازن بودجه
even parity
U
توازن زوج
beam scale
U
توازن تیر
balance theory
U
نظریه توازن
balance of power
U
توازن قوا
imbalance
U
عدم توازن ناهماهنگی
unfavorable balance of trade
U
توازن نامطلوب تجارتی
even parity check
U
بررسی توازن زوج
imbalances
U
عدم توازن ناهماهنگی
dynamic balance
U
تعادل و توازن حرکتی
parity
U
توازن قوای نظامی
passive trade balance
U
توازن تجارتی منفی
air parity
U
توازن قوای هوایی
parity check
U
مقابله کردن توازن
demographic balance
U
توازن گروههای سنی
odd parity check
U
بررسی توازن فرد
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
equilibrium price
U
قیمت در حالت توازن و تعادل
asymetry
U
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
degrees of unbalance in a three phase sy
U
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
dissymetry
U
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
bobbles
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobble
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
break even point
U
نقطه توازن دخل وخرج دخل و خرج سر به سر
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
possess
U
داشتن
possesses
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
wanted
U
کم داشتن
possessing
U
داشتن
want
U
کم داشتن
redolence
U
بو داشتن
having
U
داشتن
bear
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
lacks
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
lack
U
کم داشتن
intercommon
U
داشتن
relieving
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
owns
U
داشتن
owning
U
داشتن
owned
U
داشتن
own
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieve
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
bears
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
have
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
to possess
U
داشتن
to have
U
داشتن
to hold
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubt
U
شک داشتن
bears
U
در بر داشتن
required
U
لازم داشتن
requires
U
لازم داشتن
requiring
U
لازم داشتن
represent
U
نمایندگی داشتن
represented
U
نمایندگی داشتن
confided
U
اعتماد داشتن به
confide
U
اعتماد داشتن به
represents
U
نمایندگی داشتن
fluctuates
U
نوسان داشتن
fluctuated
U
نوسان داشتن
quakes
U
لرزش داشتن
confides
U
اعتماد داشتن به
roll
U
تلاطم داشتن
affects
U
تمایل داشتن
affect
U
تمایل داشتن
abound in
U
فراوان داشتن
quaking
U
لرزش داشتن
rolls
U
تلاطم داشتن
desires
U
میل داشتن
affect
U
دوست داشتن
require
U
لازم داشتن
rolled
U
تلاطم داشتن
abound with
U
فراوان داشتن
affects
U
دوست داشتن
desire
U
میل داشتن
leaned
U
تمایل داشتن
quake
U
لرزش داشتن
thirst
U
اشتیاق داشتن
quaked
U
لرزش داشتن
hungers
U
اشتیاق داشتن
hungering
U
اشتیاق داشتن
hungered
U
اشتیاق داشتن
hunger
U
اشتیاق داشتن
outclass
U
برتری داشتن بر
leans
U
تمایل داشتن
valuing
U
گرامی داشتن
values
U
گرامی داشتن
concerns
U
اهمیت داشتن
can
U
قدرت داشتن
can
U
امکان داشتن
lean
U
تمایل داشتن
recoils
U
واکنش داشتن بر
recoiling
U
واکنش داشتن بر
recoiled
U
واکنش داشتن بر
recoil
U
واکنش داشتن بر
concern
U
اهمیت داشتن
monogamy
U
داشتن یک همسر
cans
U
امکان داشتن
cans
U
قدرت داشتن
canning
U
امکان داشتن
canning
U
قدرت داشتن
value
U
گرامی داشتن
overlaps
U
اشتراک داشتن
minding
U
تصمیم داشتن
mind
U
در نظر داشتن
mind
U
تصمیم داشتن
likes
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
like
U
دوست داشتن
may
U
امکان داشتن
trail
U
دنباله داشتن
declaring
U
افهار داشتن
declares
U
افهار داشتن
declare
U
افهار داشتن
minding
U
در نظر داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
minds
U
در نظر داشتن
overlaps
U
اصطکاک داشتن
overlapped
U
اشتراک داشتن
overlapped
U
اصطکاک داشتن
overlap
U
اشتراک داشتن
overlap
U
اصطکاک داشتن
correlation
U
ارتباط داشتن
outclassing
U
برتری داشتن بر
outclasses
U
برتری داشتن بر
outclassed
U
برتری داشتن بر
desiring
U
میل داشتن
adjudge
مقرر داشتن
vary
U
فرق داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com