Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
annulus
U
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
epicycle
U
دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
circular probable error
U
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
circle of position
U
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
perimeter
[circumference]
of a circle
U
محیط دایره
circle
U
محیط دایره
circled
U
محیط دایره
circles
U
محیط دایره
circumference
U
محیط دایره
circling
U
محیط دایره
circumferences
U
محیط دایره
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
great circle
U
بزرگترین دایره محیط یک کره
gyre
U
گردش دایره
turning circle
U
دایره گردش
quadrant
U
ربع دایره ربع محیط دایره
astrodome
U
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
circular scanning
U
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
epicycloid
U
منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
quadrant
U
ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
air cool
U
بوسیلهء هوا سرد کردن
enfleurage
U
عطرگیری بوسیلهء روغنهای جاذبinflame
airlifts
U
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifting
U
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlifted
U
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlift
U
بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
autobiographies
U
نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
autobiography
U
نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
acupuncture
U
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
apomixis
U
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
apomict
U
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
circular
U
دایرهای
cyclic
U
دایرهای
gyrate
U
دایرهای
gyrating
U
دایرهای
gyrates
U
دایرهای
gyrated
U
دایرهای
circulars
U
دایرهای
semi circular
U
نیم دایرهای
circular arch
U
طاق دایرهای
circulars
U
دایرهای شکل
endless sling
U
باربردار دایرهای
circular velocity
U
سرعت دایرهای
circular motion
U
حرکت دایرهای
circular flow
U
جریان دایرهای
shiko dachi
U
ایستادن دایرهای
circular list
U
لیست دایرهای
polycyclic
U
چند دایرهای
circuit training
U
تمرین دایرهای
circular
U
دایرهای شکل
circumferential stress
U
خستگی دایرهای
rotary motion
U
حرکت دایرهای
circle graph
U
نمودار دایرهای
hoop stress
U
تنش دایرهای
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
circular shift
U
تغییر مکان دایرهای
molinello
U
ضربه دایرهای به سر در سابر
circular casing pump
U
تلمبه پا بده دایرهای
heyland diagram
U
دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون
circular mil
U
مساحت دایرهای به قطر یک میل
eyeing
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eying
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eyes
U
شکاف درجه دایرهای شکل
circle eight
U
چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
ring sight
U
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
eye
U
شکاف درجه دایرهای شکل
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circle of influence
U
دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circular dispersion
U
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
dartboards
U
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
dartboard
U
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
volte
U
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
unsettling
U
آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
He is looking for trouble.
U
دنبال شر می گردد
covenants
U
که بین طرفین مبادله می گردد
reductase
U
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
The earth moves round the sun .
U
زمین بدور خورشید می گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
U
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
covenant
U
که بین طرفین مبادله می گردد
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
collector ring
U
منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Everything goes back to its origin .
<proverb>
U
باز گردد به اصل خود هر چیز .
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
save all
U
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
proteranthous
U
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
riffling
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
delays
U
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delaying
U
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay
U
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
riffle
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
register
U
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering
U
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registers
U
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
riffled
U
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
bargain hunter
U
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
out and in
U
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
polder
U
زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
When one door shuts another opens.
<proverb>
U
وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
force
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
circulating
U
ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
in irons
U
نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
curved weft
U
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
asset
U
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
progressive rebate
U
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
hitches
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
document
U
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
typematic
U
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
alumetize
U
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
hitch
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
documented
U
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documenting
U
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
hitching
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
perfect participle
U
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
debt limit
U
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
hitched
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
observation pipe
U
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
postal match
U
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
eyestrings
U
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
hard hyphen
U
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
bombed
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombs
U
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
finds
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
buttoned
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
horizontal
U
مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
environments
U
محیط
outside
U
محیط
peripheries
U
محیط
periphery
U
محیط
outlining
U
محیط
outsides
U
محیط
outward things
U
محیط
circuity
U
محیط
milieu
U
محیط
environment
U
محیط
lap
U
محیط
lapped
U
محیط
settings
U
محیط
milieux
U
محیط
setting
U
محیط
perimeters
U
محیط
milieus
U
محیط
perimeter
U
محیط
outlines
U
محیط
ambience
U
محیط
girths
U
محیط
surroundings
U
محیط
circumference
U
محیط
outline
U
محیط
girth
U
محیط
spheres
U
محیط
circumferences
U
محیط
ambiance
U
محیط
mediums
U
محیط
entourage
U
محیط
sphere
U
محیط
millieu
U
محیط
medium
U
محیط
entourages
U
محیط
outlined
U
محیط
acceleration principle
U
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
silhouette
U
محیط مریی
environment
U
محیط زیست
bodification
U
بهسازی محیط
perimeter
U
پیرامون محیط
social milieu
U
محیط اجتماعی
in vivo
U
در محیط طبیعی
environment architecture
U
معماری محیط
threptic
U
محیط زاد
shelf environment
U
محیط کم عمق
dispersion medium
U
محیط پاشندگی
silhouettes
U
محیط مریی
medium
U
محیط کشت
mediums
U
محیط کشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com