Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flagman
U
داور مخصوص تشخیص امتیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
prerogatives
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
prerogative
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
verifier
U
وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
goal judge
U
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
micr
U
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification
U
تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
arbitrators
U
داور
arbitrator
U
داور
arbitator
U
داور
jurors
U
داور
juror
U
داور
judge
U
داور
judging
U
داور
judges
U
داور
judged
U
داور
refereed
U
داور
markers
U
داور
umpired
U
داور
marker
U
داور
referee
U
داور
arbiter
U
داور
umpiring
U
داور
umpire
U
داور
arbiters
U
داور
umpires
U
داور
referees
U
داور
refereeing
U
داور
arbiters
U
قاضی داور
umpire
U
کمک داور
judicial arbitrator
U
داور قانونی
head linesman
U
داور خط کناری
umpire
U
داور مانور
judicial arbitrator
U
داور قضائی
awarding
U
رای داور
awards
U
رای داور
award
U
رای داور
net cord judge
U
داور تور
netcord umpire
U
داور تور
umpired
U
کمک داور
field judge
U
داور میدان
awarded
U
رای داور
umpires
U
داور مانور
umpired
U
داور مانور
arbiter
U
قاضی داور
umpires
U
کمک داور
referee stops contest
U
استوپ داور
referee throw
U
پرتاب داور
referee's whistle
U
سوت داور
refereed
U
داور مسابقات
foot fault judge
کمک داور
refereeing
U
داور مسابقات
sole arbitrator
U
داور منفرد
referees
U
داور مسابقات
ump
U
کمک داور
referee
U
داور مسابقات
line official
U
داور خط تجمع
umpiring
U
کمک داور
umpiring
U
داور مانور
placing judge
U
داور خط پایان
embedded code
U
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
referees
U
داور مسابقات شدن
refereeing
U
داور مسابقات شدن
umpires
U
سرداور داور مسابقات
fukushin
U
کمک داور کاراته
dissents
U
مشاجره بر سر رای داور
ground judge
U
داور زمین شمشیربازی
umpiring
U
سرداور داور مسابقات
jooshim
U
داور کنار تکواندو
referees
U
داور بالای والیبال
dissented
U
مشاجره بر سر رای داور
refereeing
U
داور بالای والیبال
dissent
U
مشاجره بر سر رای داور
referee
U
داور مسابقات شدن
referee
U
داور بالای والیبال
refereed
U
داور بالای والیبال
aftereffect
U
اثر بعدی داور
umpire
U
سرداور داور مسابقات
back judge
U
داور در محوطه دفاعی
deashim
U
داور وسط تکواندو
umpired
U
سرداور داور مسابقات
refereed
U
داور مسابقات شدن
stop
U
استوپ داور بوکس
shushin
U
داور وسط کاراته
justiciary
U
داور عالی رتبه
the judgewas corrupted
U
داور به رشوه تطییع شد
stopped
U
استوپ داور بوکس
stopping
U
استوپ داور بوکس
sole arbitrator
U
حکم یا داور انحصاری
stops
U
استوپ داور بوکس
backfield
U
جای بازیگر پشت داور
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time.
U
داور سوت پایان بازی را زد.
officiated
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
slow whistle
U
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
officiate
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
officiates
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
patrol judge
U
داور برج طول مسیر اسبدوانی
officiating
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
The referee put a boycott on him .
U
داور اورا از بازی محروم کرد
order of service
U
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
rhadamanthus
U
داور سخت گیر ورشوه خوار
referee's position
U
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
paddock judge
U
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
technical foul
U
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector
U
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
concession
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
licenses
U
امتیاز
privilege
U
امتیاز
pas
U
امتیاز
chartering
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
lease
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
point
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
runs
U
یک امتیاز
charters
U
امتیاز
chartered
U
امتیاز
prominency
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
distinction
U
امتیاز
prominence
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
charter
U
امتیاز
credited
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
score
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
scores
U
امتیاز
rectums
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
credits
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
act of grace
U
امتیاز
match points
U
اخرین امتیاز
match point
U
اخرین امتیاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com