Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
umpire
U
داور مانور
umpired
U
داور مانور
umpires
U
داور مانور
umpiring
U
داور مانور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
goal judge
U
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
ease of movement
U
مانور
maneuver
U
مانور
shunting
U
مانور
free maneuver
U
مانور ازاد
scheme of maneuver
U
طرح مانور
maneuvering board
U
لوحه مانور
maneuverability
U
قابلیت مانور
maneuver and fire
U
اتش و مانور
exercise commander
U
فرمانده مانور
joint exercise
U
مانور مشترک
fire and maneuver
U
اتش و مانور
mass of maneuver
U
حجم مانور
exercises
U
مانور نظامی
exercised
U
مانور نظامی
exercise term
U
عنوان مانور
handle
U
مانور کردن
handles
U
مانور کردن
combat exercise
U
مانور جنگی
ship handling
U
مانور با کشتی
plan of maneuver
U
طرح مانور
exercise
U
مانور نظامی
bump and go
U
نوعی مانور دفاعی
manoeuvred
U
طرح کردن مانور
controlled exercise
U
مانور کنترل شده
manoeuvres
U
طرح کردن مانور
exercise code word
U
رمز عملیات مانور
manoeuvring
U
طرح کردن مانور
williamson turn
U
نوعی مانور دریایی
bump and run
U
نوعی مانور دفاعی
gate operating deck
U
سکوی مانور دریچه ها
manoeuvre
U
طرح کردن مانور
wishbone t
U
نوعی طرح مانور
tight t
U
طرح اصلی مانور تی
sea room
U
شعاع مانور دریایی
quartermaster's notebook
U
دفتر مانور ناو
out maneuver
U
تفوق جستن در مانور
map maneuver
U
مانور روی نقشه
gate operating platform
U
سکوی مانور دریچه ها
maneuvring
U
طرح کردن مانور
maneuvres
U
طرح کردن مانور
maneuvred
U
طرح کردن مانور
wishbones
U
نوعی طرح مانور
wishbone
U
نوعی طرح مانور
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
pilot rudder
U
تیغه سکان مانور ناو
flying wedge
U
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
ease of movement
U
سهولت حرکت راحتی مانور
maneuvering board
U
تابلوی نمایش مانور ناوها
ground game
U
روش استفاده از مانور دویدن
maneuver
U
حرکت جنگی مانور کردن
maneuvres
U
مشق کردن مانور دادن
manoeuvres
U
مشق کردن مانور دادن
manoeuvring
U
مشق کردن مانور دادن
manoeuvred
U
مشق کردن مانور دادن
manoeuvre
U
مشق کردن مانور دادن
maneuvring
U
مشق کردن مانور دادن
maneuvred
U
مشق کردن مانور دادن
feint
U
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
drifts
U
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifting
U
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifted
U
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
wingover
U
مانور بانیم چرخش یا نیم دایره
garryowen
U
مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
feinted
U
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feinting
U
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feints
U
نوعی درو در خرک مانور انفعالی
clamp anf rake
U
مانور برای کنترل گوی درمواجه
deropement
U
مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
drift
U
مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
audible
U
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
progressive
U
مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
submarines
U
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine
U
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
umpires
U
داور
judging
U
داور
judges
U
داور
judged
U
داور
judge
U
داور
juror
U
داور
referee
U
داور
arbiter
U
داور
arbiters
U
داور
umpire
U
داور
umpiring
U
داور
arbitator
U
داور
jurors
U
داور
umpired
U
داور
refereeing
U
داور
refereed
U
داور
referees
U
داور
markers
U
داور
marker
U
داور
arbitrators
U
داور
arbitrator
U
داور
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
ump
U
کمک داور
refereeing
U
داور مسابقات
judicial arbitrator
U
داور قانونی
judicial arbitrator
U
داور قضائی
head linesman
U
داور خط کناری
foot fault judge
کمک داور
field judge
U
داور میدان
umpires
U
کمک داور
refereed
U
داور مسابقات
award
U
رای داور
umpire
U
کمک داور
line official
U
داور خط تجمع
net cord judge
U
داور تور
netcord umpire
U
داور تور
umpired
U
کمک داور
awards
U
رای داور
arbiter
U
قاضی داور
sole arbitrator
U
داور منفرد
referees
U
داور مسابقات
referee's whistle
U
سوت داور
referee throw
U
پرتاب داور
referee stops contest
U
استوپ داور
awarding
U
رای داور
umpiring
U
کمک داور
awarded
U
رای داور
referee
U
داور مسابقات
placing judge
U
داور خط پایان
arbiters
U
قاضی داور
justiciary
U
داور عالی رتبه
sole arbitrator
U
حکم یا داور انحصاری
shushin
U
داور وسط کاراته
jooshim
U
داور کنار تکواندو
stop
U
استوپ داور بوکس
stops
U
استوپ داور بوکس
ground judge
U
داور زمین شمشیربازی
stopped
U
استوپ داور بوکس
stopping
U
استوپ داور بوکس
the judgewas corrupted
U
داور به رشوه تطییع شد
fukushin
U
کمک داور کاراته
refereeing
U
داور مسابقات شدن
refereeing
U
داور بالای والیبال
refereed
U
داور مسابقات شدن
referees
U
داور مسابقات شدن
referees
U
داور بالای والیبال
aftereffect
U
اثر بعدی داور
umpires
U
سرداور داور مسابقات
dissent
U
مشاجره بر سر رای داور
dissents
U
مشاجره بر سر رای داور
refereed
U
داور بالای والیبال
back judge
U
داور در محوطه دفاعی
dissented
U
مشاجره بر سر رای داور
umpire
U
سرداور داور مسابقات
deashim
U
داور وسط تکواندو
umpiring
U
سرداور داور مسابقات
referee
U
داور مسابقات شدن
umpired
U
سرداور داور مسابقات
referee
U
داور بالای والیبال
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
backfield
U
جای بازیگر پشت داور
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time.
U
داور سوت پایان بازی را زد.
flagman
U
داور مخصوص تشخیص امتیاز
officiated
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
referee's position
U
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
officiates
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
patrol judge
U
داور برج طول مسیر اسبدوانی
officiating
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
order of service
U
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
rhadamanthus
U
داور سخت گیر ورشوه خوار
slow whistle
U
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
The referee put a boycott on him .
U
داور اورا از بازی محروم کرد
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
paddock judge
U
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
technical foul
U
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector
U
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play
U
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
naked reverse
U
حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
ship handling
U
مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
island pullout
U
مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
exercise program
U
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
referee
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com