English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
head linesman U داور خط کناری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
side reflector U منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
non interference U بر کناری
costa U خط کناری
non intervention U بر کناری
marginal U کناری
juxtaposition U هم کناری
limbic U کناری
coastal U کناری
edge rope U طناب کناری
frontage road U شوسه کناری
frontage road U جاده کناری
gusset needles U میلهای کناری
outside half U هافبک کناری
service road U شوسه کناری
limbic system U دستگاه کناری
edge beam U تیر کناری
riparian U رود کناری
building line U خط کناری ساختمان
wide U خط کناری والیبال
wing halfback U هافبکهای کناری
wider U خط کناری والیبال
touch line U خط کناری زمین
abutment U پایه کناری پل
marginal frequency U بسامد کناری
side weir U سرریز کناری
side reflector U پرتوافکن کناری
widest U خط کناری والیبال
side board U میز کناری
side band U باند کناری
lateral support U تکیه گاه کناری
side lines U محوطه بیرون از خط کناری
five yard line U خط داخلی و موازی خط کناری
abutment U کرانپایه پایه کناری
sigmatismus lateralis U تلفظ کناری حرف " س "
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
sidepiece U قطعه کناری بخش جانبی
gables U سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
gable U سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
referees U داور
arbitrators U داور
arbitrator U داور
markers U داور
judge U داور
juror U داور
jurors U داور
marker U داور
judging U داور
judges U داور
judged U داور
referee U داور
umpired U داور
umpiring U داور
umpires U داور
umpire U داور
arbiter U داور
refereeing U داور
arbiters U داور
refereed U داور
arbitator U داور
netcord umpire U داور تور
line official U داور خط تجمع
sole arbitrator U داور منفرد
foot fault judge کمک داور
referee's whistle U سوت داور
placing judge U داور خط پایان
field judge U داور میدان
ump U کمک داور
judicial arbitrator U داور قضائی
judicial arbitrator U داور قانونی
referee throw U پرتاب داور
referee stops contest U استوپ داور
net cord judge U داور تور
awarding U رای داور
refereed U داور مسابقات
umpiring U کمک داور
arbiter U قاضی داور
arbiters U قاضی داور
umpires U داور مانور
refereeing U داور مسابقات
umpire U داور مانور
umpired U داور مانور
umpires U کمک داور
award U رای داور
umpired U کمک داور
referee U داور مسابقات
umpiring U داور مانور
awarded U رای داور
referees U داور مسابقات
umpire U کمک داور
awards U رای داور
deashim U داور وسط تکواندو
refereeing U داور بالای والیبال
umpired U سرداور داور مسابقات
umpires U سرداور داور مسابقات
refereeing U داور مسابقات شدن
umpiring U سرداور داور مسابقات
refereed U داور بالای والیبال
refereed U داور مسابقات شدن
fukushin U کمک داور کاراته
referee U داور مسابقات شدن
ground judge U داور زمین شمشیربازی
referee U داور بالای والیبال
back judge U داور در محوطه دفاعی
dissent U مشاجره بر سر رای داور
the judgewas corrupted U داور به رشوه تطییع شد
stop U استوپ داور بوکس
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
justiciary U داور عالی رتبه
stopped U استوپ داور بوکس
stopping U استوپ داور بوکس
stops U استوپ داور بوکس
shushin U داور وسط کاراته
dissents U مشاجره بر سر رای داور
aftereffect U اثر بعدی داور
referees U داور مسابقات شدن
referees U داور بالای والیبال
umpire U سرداور داور مسابقات
jooshim U داور کنار تکواندو
dissented U مشاجره بر سر رای داور
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
protested U اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
protests U اعتراض به رای داور کشتی
protest U اعتراض به رای داور کشتی
backfield U جای بازیگر پشت داور
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
wide U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wider U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
widest U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
rhadamanthus U داور سخت گیر ورشوه خوار
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
technical foul U خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector U لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
sideboard U میز پادیواری میز کناری
sideboards U میز پادیواری میز کناری
bystreet U خیابان کناری خیابان فرعی
service road U جاده کناری جاده سرویس
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com