English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
line official U داور خط تجمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
assembly U تجمع
public meeting U تجمع
congestion U تجمع
aggregation U تجمع
forming up U تجمع
accumulations U تجمع
association U تجمع
associations U تجمع
accumulation U تجمع
furunculosis U تجمع چندکورک
accumulation point U نقطه تجمع
collecting point U منطقه تجمع
hive U مرکز تجمع
trafficked U تجمع مدافعان
trafficking U تجمع مدافعان
traffics U تجمع مدافعان
traffic U تجمع مدافعان
turout U تجمع پرسنل
rendezvous area U منطقه تجمع
assembly area U منطقه تجمع
swarmer U تجمع کننده
capital agglomeration U تجمع سرمایه
assembling area U منطقه تجمع
dust laden U تجمع گرد وغبار
concentration camps U منطقه تجمع اسرا
boat rendezvous area U منطقه تجمع قایقها
associations U تداعی معانی تجمع
concentration camp U منطقه تجمع اسرا
pigmentation U تجمع رنگدانه ها در بافتها
association U تداعی معانی تجمع
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
unlawful assembly U تجمع غیر قانونی
rendezvous area U منطقه تجمع موقت
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pipe the side U تجمع گارد احترام
line backing U دفاع پشت خط تجمع
line backer U مدافع پشتیبان خط تجمع
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
rallying points U محل تجمع مجدد
rallying point U محل تجمع مجدد
refereed U داور
umpiring U داور
referee U داور
judging U داور
juror U داور
judges U داور
arbitrators U داور
judged U داور
refereeing U داور
referees U داور
arbitrator U داور
judge U داور
jurors U داور
umpire U داور
arbiters U داور
umpires U داور
arbiter U داور
arbitator U داور
marker U داور
markers U داور
umpired U داور
hiked U گرفتن توپ درشروع تجمع
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
dummies U گول زدن حریف در تجمع
recalls U دستور تجمع قوا دادن
recalled U دستور تجمع قوا دادن
recall U دستور تجمع قوا دادن
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
hike U گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking U گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
dummy U گول زدن حریف در تجمع
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
bomb cemetery U محل تجمع بمبهای فاسد
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
hikes U گرفتن توپ درشروع تجمع
coil up U تجمع ستون در راحت باش
placing judge U داور خط پایان
sole arbitrator U داور منفرد
ump U کمک داور
foot fault judge کمک داور
referee's whistle U سوت داور
umpire U داور مانور
referee stops contest U استوپ داور
netcord umpire U داور تور
referee throw U پرتاب داور
net cord judge U داور تور
judicial arbitrator U داور قضائی
judicial arbitrator U داور قانونی
head linesman U داور خط کناری
field judge U داور میدان
refereed U داور مسابقات
umpiring U کمک داور
awards U رای داور
umpires U داور مانور
refereeing U داور مسابقات
award U رای داور
umpires U کمک داور
umpiring U داور مانور
awarded U رای داور
referee U داور مسابقات
referees U داور مسابقات
umpired U کمک داور
umpire U کمک داور
awarding U رای داور
arbiter U قاضی داور
arbiters U قاضی داور
umpired U داور مانور
flare U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
to recall the troops from Mali U دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
snapping U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
prisoner of war cage U محل تجمع اولیه اسرای جنگی
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
convoy assembly port U بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port U بندر محل تجمع ستون موتوری
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
justiciary U داور عالی رتبه
jooshim U داور کنار تکواندو
back judge U داور در محوطه دفاعی
ground judge U داور زمین شمشیربازی
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
stop U استوپ داور بوکس
fukushin U کمک داور کاراته
shushin U داور وسط کاراته
deashim U داور وسط تکواندو
stopped U استوپ داور بوکس
stopping U استوپ داور بوکس
aftereffect U اثر بعدی داور
umpire U سرداور داور مسابقات
stops U استوپ داور بوکس
referees U داور بالای والیبال
dissents U مشاجره بر سر رای داور
the judgewas corrupted U داور به رشوه تطییع شد
umpires U سرداور داور مسابقات
dissented U مشاجره بر سر رای داور
dissent U مشاجره بر سر رای داور
umpiring U سرداور داور مسابقات
referee U داور مسابقات شدن
referee U داور بالای والیبال
umpired U سرداور داور مسابقات
refereed U داور بالای والیبال
refereeing U داور مسابقات شدن
referees U داور مسابقات شدن
refereed U داور مسابقات شدن
refereeing U داور بالای والیبال
nail U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest U تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
nailed U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order U دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
spermathecal U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching U قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
spermatheca U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
protest U اعتراض به رای داور کشتی
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
protests U اعتراض به رای داور کشتی
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
protested U اعتراض به رای داور کشتی
backfield U جای بازیگر پشت داور
ashless dispersant oil U نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
backfield line U خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
cosmopolis U شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
rhadamanthus U داور سخت گیر ورشوه خوار
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com