English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
landing net U تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
retiary U دامی
bestial U دامی
big head U انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
big heads U انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
therein U دران
faunology U جانوران
thereabout U دران حدود
offing U دران نزدیکی ها
slideway U راهی که دران سر
therabout U دران حدود
lights U ریه جانوران
kits U بچه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
implacentalia U جانوران بی جفت
animal kingdom U جهان جانوران
vermin U جانوران موذی
invertebrata U جانوران بی مهره
acephali U جانوران بیسر
herbivora U جانوران علفخوار
kit U بچه جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
zooplankton U جانوران شناور
bimana U جانوران دودست
faunae U مربوط به جانوران
faunis U الهه جانوران
halobiont U جانوران اب شور
faunistic U وابسته به جانوران
animality U زندگی جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
nautch U که دران رقاص میرقصند
then U انگاه دران هنگام
therewith U دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review U دران روا نیست
instinct U هوش طبیعی جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
neontology U بررسی جانوران مانده
oestrum U شهوت ومستی جانوران
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
claw U سرپنجه جانوران ناخن
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
instincts U هوش طبیعی جانوران
underbody U پایین تنه جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
articulata U جانوران حلقه دار
zooid U جانورسان شبیه جانوران
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
arthropoda U جانوران مفصل دار
biosystematic U رده بندی جانوران
animal husband U پرورش جانوران اهلی
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
claws U سرپنجه جانوران ناخن
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
somite U حلقه یابند بدن جانوران
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com