English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
farthingale U دامن پف کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hoopskirt U دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
lapful U یک دامن پر
brorher in law U هم دامن
overskirt U دامن رو
hobble skirt U دامن تنگ
mini-skirt U دامن کوتاه
tablier U پیش دامن
unchaste U الوده دامن
mini-skirts U دامن کوتاه
chronicity U دامن گیری
farthingale U دامن فنری
kilts U دامن مردانه
kilt U دامن مردانه
aprons U پیش دامن
apron U پیش دامن
shirttail U دامن پیراهن
cutaway U دامن گرد
coatee U دامن کوتاه
cutty sark U دامن کوتاه
crinolines U دامن پف کردن
skirted U دامن دوختن
cut away U دامن گرد
lap U دامن لباس
lapdog U سگ دامن پرورده
skirts U دامن لباس
lapped U دامن لباس
tutu U دامن کوتاه
skirts U دامن دوختن
tutus U دامن کوتاه
skirted U دامن لباس
crinoline U دامن پف کردن
skirt U دامن لباس
skirt U دامن دوختن
lap dog U سگ دامن پرورده
lappet U دامن اویز
lapfulof straw U یک دامن کاه
to add fuel to fire آتش را دامن زدن
provokes U دامن زدن برانگیختن
provoked U دامن زدن برانگیختن
basque U دامن کوتاه زنانه
provoke U دامن زدن برانگیختن
To add fuel to (fan) the flames. U آتش را دامن زدن
to pander to somebody [something] U دامن زدن با کسی [چیزی]
To appeal (turn)to someone for help. U دست به دامن کسی شدن
maxi U پیراهن زنانه دامن بلند
draggle tail U دارای دامن کثیف والوده
panier U لول ژوین زیر دامن
panniers U لول ژوپن زیر دامن
morning coat U نیم تنه دامن گرد
pannier U لول ژوپن زیر دامن
cut away U نیم تنه دامن گرد
morning coats U نیم تنه دامن گرد
to pour oil on the flame U اتش خشم را دامن زدن
midi U پیراهن زنانه با دامن متوسط
dress improver U لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
tailcoat U کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
tail coat U جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
improver U لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
frock coat U نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
to beg somebody for something U دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
placket U ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
to beg of somebody U دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
frock coats U نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
pull-backs U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
peplum U نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
pull-back U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
sporran U چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
pull back U چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
gremial U پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
slack U دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slackest U دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slacks U دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
infusion U دم کرده
puffed <adj.> U پف کرده
bouffant U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
bloat U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
beastby U کرده
unconscious U غش کرده
souffles U پف کرده
infusions U دم کرده
puff pastry U پف کرده
soufflTs U پف کرده
unconsciously U غش کرده
souffle U پف کرده
gelid U یخ کرده
mistaken U اشتباه کرده
it is very easily done U کرده میشود
off the track U ازخط پی گم کرده
sweated U عرق کرده
rooted U ریشه کرده
sawn U اره کرده
tinned U قوطی کرده
grown U رشد کرده
nodular U ورم کرده
baggily U بطورباد کرده
enrooted U ریشه کرده
inwrought U از تو کار کرده
wedded U ازدواج کرده
strained U صاف کرده
let it be done U کرده شود
intumescent U اماس کرده
pulled U خشک کرده
beheld U مشاهده کرده
clarified U صاف کرده
intumescent U باد کرده
iced ppa U خنک کرده
bendon U نیت کرده
distent U ورم کرده
ghi U کره اب کرده
they have done their work U را کرده اند
ghee U کره اب کرده
testate U وصیت کرده
fucate U رنگ کرده
fubsy U قوز کرده
fretty U اماس کرده
farci U دلمه کرده
fecit U درست کرده
tumid U اماس کرده
deep rooted U ریشه کرده
restrained U لگام کرده
billowy U باد کرده
blubbery U ورم کرده
ventricular U باد کرده
overage U کم رشد کرده
in flower U شکوفه کرده
self taught U تحصیل کرده
airless U گرفته یا دم کرده
warm infusion U چیز دم کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
farcie U دلمه کرده
smoothfaced U صاف کرده
tumescent U ورم کرده
deep-rooted U ریشه کرده
painted U رنگ کرده
shots U اصابت کرده
carpeted U فرش کرده
inveterate U ریشه کرده
grown-ups U رشد کرده
grown-up U رشد کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
indrawn U جذب کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
full grown U رشدکامل کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
blown U ورم کرده
full-grown U رشدکامل کرده
decorated U زینت کرده
began U شروع کرده
fried U سرخ کرده
bunged up U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
puffy <adj.> U باد کرده
hidden U پنهان کرده
getting U کسب کرده
tumid <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
swollen U ورم کرده
swollen U اماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
fled U فرار کرده
purified U پاک کرده
unruffled U ارام کرده
iced U خنک کرده
risen U طلوع کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
educated U تحصیل کرده
begotten U تولید کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
gets U کسب کرده
get U کسب کرده
shot U اصابت کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
chose U انتخاب کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com