English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
monogamy U داشتن یک همسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mongamist U طرفدار داشتن یک همسر
Other Matches
fere U همسر
partners U همسر
consorts U همسر
mated U همسر
spouse U همسر
consorting U همسر
partnering U همسر
partnered U همسر
partner U همسر
mate U همسر
mates U همسر
consort U همسر
wife U همسر
consorted U همسر
associate U همسر
associates U همسر
associating U همسر
associated U همسر
spouses U همسر
partners U انباز همسر
ambassadress U همسر سفیر
monogamous U دارای یک همسر
match U لنگه همسر
partnering U انباز همسر
conjoin U همسر زوج
matches U لنگه همسر
baronesses U همسر بارون
partner U انباز همسر
prince consort U همسر شاهزاده
baroness U همسر بارون
Crown Princess U همسر ولیعهد
Crown Princesses U همسر ولیعهد
partnered U انباز همسر
helpmate U دمساز همسر
spouse U همسر کردن
monandry U یک همسر گزینی
desertion U ترک همسر
spouses U همسر کردن
She is a perfect wife . U یک همسر کامل است
assorted U همه فن حریف همسر
archduchess U همسر دوک اعظم
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
dower U قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
polygamy U چند همسری چند همسر گزینی
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lacks U کم داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
want U کم داشتن
wanted U کم داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
doubted U شک داشتن
possessing U داشتن
to have possession of U داشتن
to possess U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to hold a meeting U داشتن
to go hot U تب داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
doubts U شک داشتن
have U داشتن
to have f. U تب داشتن
doubting U شک داشتن
having U داشتن
doubt U شک داشتن
redolence U بو داشتن
to be in a f. U تب داشتن
bear U در بر داشتن
to hold U داشتن
bear U داشتن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
to have U داشتن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
aspire U هوش داشتن
withhold U دریغ داشتن
send U ارسال داشتن
withheld U دریغ داشتن
resides U اقامت داشتن
aspire U ارزو داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
up to <idiom> U بستگی داشتن به
send U گسیل داشتن
loathes U نفرت داشتن از
in a rush <idiom> U عجله داشتن
loathe U نفرت داشتن از
aspires U هوش داشتن
aspired U هوش داشتن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
withholds U دریغ داشتن
loathed U نفرت داشتن از
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
withholding U دریغ داشتن
aspiring U ارزو داشتن
aspiring U هوش داشتن
espouses U عقیده داشتن به
aspires U ارزو داشتن
aspired U ارزو داشتن
send U اعزام داشتن
resided U اقامت داشتن
sends U ارسال داشتن
apprehend U بیم داشتن
apprehended U بیم داشتن
apprehending U بیم داشتن
apprehends U بیم داشتن
lends U معطوف داشتن
lend U معطوف داشتن
espouse U عقیده داشتن به
espoused U عقیده داشتن به
correlate U همبستگی داشتن
sends U اعزام داشتن
sends U گسیل داشتن
reside U اقامت داشتن
sending U گسیل داشتن
get at <idiom> U منظور داشتن
in common <idiom> U مسئولیت داشتن
provides U مقرر داشتن
provide U مقرر داشتن
cherishing U گرامی داشتن
cherishes U گرامی داشتن
cherished U گرامی داشتن
cherish U گرامی داشتن
correlating U همبستگی داشتن
sending U اعزام داشتن
correlates U همبستگی داشتن
sending U ارسال داشتن
espousing U عقیده داشتن به
correspond U رابطه داشتن
attend U حضور داشتن
stinks U تعفن داشتن
stink U تعفن داشتن
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
resembling U شباهت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
attending U حضور داشتن
attends U حضور داشتن
belongs U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
belong U تعلق داشتن
possessing U در تصرف داشتن
retaining U نگاه داشتن
possesses U در تصرف داشتن
possess U در تصرف داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
differed U فرق داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com