Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
That's not so!
U
داستان اینطوری نیست!
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
in such a way
[manner]
<adv.>
U
اینطوری
That's the way the ball bounces.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
That's the way the cookie crumbles.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
That's just the way it is.
U
این حالا
[دیگه]
اینطوری است.
That is it in a nutshell.
U
موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
fables
U
داستان
apologue
U
داستان
conte
U
داستان
marchen
U
داستان
novella
U
داستان
story
U
داستان
fable
U
داستان
tale
U
داستان
tales
U
داستان
anecdotage
U
داستان
fictions
U
داستان اختراع
narrator
U
گوینده داستان
storytellers
U
داستان سرا
make-up
U
داستان ساختگی
narrators
U
گوینده داستان
flashback
U
بازگوی داستان
storyteller
U
داستان سرا
parable
U
داستان اخلاقی
fairy tales
U
داستان جن و پری
narratives
U
داستان داستانسرایی
underplot
U
داستان فرعی
novel
U
کتاب داستان
novels
U
کتاب داستان
flashbacks
U
بازگوی داستان
heroes
U
پهلوان داستان
parables
U
داستان اخلاقی
narrative
U
داستان داستانسرایی
catastrophes
U
عاقبت داستان
hero
U
پهلوان داستان
catastrophe
U
عاقبت داستان
storybook
U
کتاب داستان
fiction
U
داستان اختراع
novelet
U
داستان کوتاه
novelettes
U
داستان کوتاه
storybook
U
داستان نامه
narration
U
داستان داستانسرایی
to invent stories
U
داستان ساختن
to spin yarns
U
داستان ساختن
fairy tale
U
داستان جن و پری
decameron
U
داستان نامه
an iliad of woes
U
داستان بدبختبی
an interesting story
U
داستان با مزه
short stories
U
داستان کوتاه
in a narrative style
U
بسبک داستان
conte
U
داستان کوتاه
epitasis
U
حداعلای داستان
whodunnits
U
داستان پلیسی
whodunits
U
داستان پلیسی
whodunit
U
داستان پلیسی
short story
داستان کوتاه
novelette
U
داستان کوتاه
hermitically
U
هلوان داستان
episode
U
داستان فرعی
fictionist
U
داستان نویس
episodes
U
داستان فرعی
donnee
U
موضوع داستان یا درام
ruise
U
شایعات داستان ساختگی
catastrophical
U
مربوط به عاقبت داستان
fictionize
U
داستان سرایی کردن
anecdotal evidence
U
شواهد داستان گونه
fictionalises
U
داستان سرایی کردن
story recall test
U
ازمون یاداوری داستان
fictionalized
U
بصورت داستان دراوردن
fictionize
U
بصورت داستان دراوردن
serialist
U
داستان نویس سریال
fictionalizes
U
داستان سرایی کردن
fictionalizing
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalizing
U
داستان سرایی کردن
novelize
U
بشکل داستان در اوردن
novelistic
U
وابسته به داستان و رمان
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
invention of a false story
U
جعل داستان دروغی
sob stories
U
داستان گریه اور
fictionalizes
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalized
U
داستان سرایی کردن
story
U
اشکوب داستان گفتن
story
U
بصورت داستان در اوردن
fictionalised
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalised
U
داستان سرایی کردن
fictionalises
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalising
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalising
U
داستان سرایی کردن
fictionalize
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalize
U
داستان سرایی کردن
science fiction
U
داستان تخیلی علمی
sob story
U
داستان گریه اور
personage
U
شخصیت بازیگران داستان
personages
U
شخصیت بازیگران داستان
sob story
<idiom>
U
داستان اشک آور
fairy tale
U
داستان باور نکردنی
fairy tales
U
داستان باور نکردنی
heroically
U
زنی که قهرمان داستان باشد
make up
U
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
tract
U
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
character
U
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
iliad
U
داستان حماسی منسوب به هومر
tracts
U
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
romance
U
کتاب رمان داستان عاشقانه
romances
U
کتاب رمان داستان عاشقانه
lays
U
تخم گذاردن داستان منظوم
heroine
U
زنی که قهرمان داستان باشد
pastorale
U
شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
heroines
U
زنی که قهرمان داستان باشد
lay
U
تخم گذاردن داستان منظوم
cartoon
U
تصویر مضحک داستان مصور
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
What's behind all this?
U
معنی این داستان چه است؟
cartoons
U
تصویر مضحک داستان مصور
characters
U
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
yarn
U
الیاف داستان افسانه امیز
yarns
U
الیاف داستان افسانه امیز
to be back to square one
<idiom>
U
دوباره به اول داستان رسیدن
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
folktale
U
افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
skald
U
شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
The whole story was faked up .
U
تمام داستان قلابی وساختگه بود
cycles
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycled
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
Her sad story moved us to tears.
U
داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
cock and bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
The moral of the story is that …
U
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
cock-and-bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
That's another story.
U
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
cycle
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
That story is as old as the hills.
U
داستان خیلی طول و دراز است.
achilles
اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
subplot
U
داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
The moral point of this story is that…
U
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
pick wickian
U
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
rhapsodies
U
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsody
U
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
roman a clef
U
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
sikt
U
قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
Let me back up and explain how ...
U
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
agamemnon
U
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
the story is probale
U
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
name part
U
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
he takes no notice of it
U
نیست
it is well enough
U
بد نیست
secondary
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
auxiliary
U
نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
isn't
U
نیست
aint
U
نیست
temporary storage
U
می نیست
auxiliaries
U
نیست
It's not new.
نو نیست.
storage
U
می نیست
romanticizing
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
Once upon a time .
U
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
narrated
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
romanticized
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticised
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
narrating
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
romanticising
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
narrate
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
romanticize
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizes
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
you are written
U
حق با شما نیست
no object
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
dont mention it
U
چیزی نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
that is wrong
U
درست نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com