Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
haematogen
U
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hemostat
U
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
vouchee
U
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
afterthought
U
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
wedding cake
U
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
trading stamp
U
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
mezereum
U
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
long pull
U
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
afterthoughts
U
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
airing cupboard
U
قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
haematocele
U
دمل خونی ورم خونی
hematic
U
خونی بیماری خونی
medicinal
U
دارویی
pharmacological
U
دارویی
officinal
U
دارویی
medicamental
U
دارویی
phamaceutical chemistry
U
شیمی دارویی
drug addiction
U
اعتیاد دارویی
drug dependency
U
وابستگی دارویی
medics
U
مواد دارویی
medicate
U
دارویی کردن
chemotherapy
U
درمان دارویی
medic
U
دارویی طبیب
haematic
U
دارویی که درخون موثراست
medicals
U
مواد دارویی و پزشکی
pharmaceutic
U
دارویی وابسته به داروسازی
biologic
U
ماده دارویی وحیاتی
chemicals
U
ماده شیمیایی دارویی
chemical
U
ماده شیمیایی دارویی
nepenthes
U
دارویی که غم را از بین میبرد
pharmaceuticals
U
دارویی وابسته به داروسازی
pharmaceutical
U
دارویی وابسته به داروسازی
acetum
U
استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
physic garden
U
باغ گیاهان طبی یا دارویی
dispensatory
U
کتاب ترکیبات دارویی داروخانه
syrups
U
محلول غلیظ قندی دارویی
syrup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
nervine
U
دارویی که پی ها را ارام سازدیا نیرودهد
sirup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
pastil
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastile
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastilles
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
palliatives
U
مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
palliative
U
مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
pastille
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
When will be supper?
U
کی شام میدهند؟
unashamed
U
افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
recourse
U
چاره
makeshift
U
چاره
shiftless
U
بی چاره
resourc
U
چاره
alternatives
U
چاره
alternative
U
چاره
remediless
U
بی چاره
remedying
U
چاره
remedied
U
چاره
remedy
U
چاره
remedies
U
چاره
poverty of the blood
U
کم خونی
anaemia
U
کم خونی
haemoptysis
U
تف خونی
haemic
U
خونی
plethoric
U
خونی
hemal
U
خونی
sanguinary
U
خونی
bloodiest
U
خونی
anemia
U
کم خونی
gory
U
خونی
haemal
U
خونی
bloodier
U
خونی
sanguinity
U
هم خونی
bloody
U
خونی
bloodstain
U
خونی
bloodstained
U
خونی
consanguity
U
هم خونی
sanguine
U
خونی
haematic
U
خونی
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
handbill
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
handbills
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
pig's wash
U
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pigwash
U
گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
spadework
U
کاری که با بیل انجام میدهند
absolute
<adj.>
U
چاره نا پذیر
an active remedy
U
چاره موثر
make do
U
چاره موقتی
stopgaps
U
چاره موقت
the remedy lies in this
U
چاره ان اینست
ineluctable
U
چاره ناپذیر
stopgap
U
چاره موقت
indispensable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
remediable
U
چاره پذیر
unalienable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
solutions
U
چاره سازی
solution
U
چاره سازی
mitraille
U
چاره پاره
unalterable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
engrained
U
چاره ناپذیر
inescapable
U
چاره نا پذیر
inevitable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
irremediable
U
چاره ناپذیر
inalienable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
resourceful
U
چاره ساز
irretrievability
U
چاره ناپذیری
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
inevitable
U
چاره نا پذیر
pis aller
U
اخرین چاره
unavoidable
U
چاره ناپذیر
irremediableness
U
چاره ناپذیری
inevitability
U
چاره ناپذیری
ischemia
U
کم خونی موقت
blood cell
U
گویچههای خونی
pernicious anemia
U
کم خونی خطرناک
hematozoon
U
انگلهای خونی
ischaemia
U
کم خونی موضعی
sanguineous
U
خونی دموی
blood cells
U
گویچههای خونی
blood type
U
گروه خونی
blood group
U
گروه خونی
sanguine a
U
سکته خونی
ischmia
U
کم خونی موضعی
hypoglycemia
U
کم قند خونی
blood types
U
گروه خونی
blood groups
U
گروه خونی
bloody flux
U
اسهال خونی
septicemia
U
گند خونی
haematozoon
U
انگل خونی
haematoma
U
دمل خونی
haematoma
U
ورم خونی
haematocele
U
کورک خونی
ischemia
U
کم خونی موضعی
greensickness
U
کم خونی زنان
toxemia
U
مسمومیت خونی
hematoma
U
غده خونی
red water
U
پیشاب خونی
blood vessel
U
عروق خونی
haematuria
U
پیشاب خونی
hematoblast
U
پلاکتهای خونی
sea pass
U
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
loving cup
U
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
console table
U
میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
goffer
U
اهنی که باان توری راچین میدهند
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
to seek a remedy for something
U
چاره جویی کردن
indispensability
U
چاره ناپذیری اقتضا
To seak a remedy.
U
چاره جویی کردن
pis aller
U
اخرین پناه چاره
dispensable
U
چاره پذیر غیرضروری
remedial
U
چاره ساز شفابخش
irremediably
U
بطور چاره ناپذیر
indispensable
U
چاره نا پذیر ضروری
stop gap
U
وسیله یا چاره موقتی
indispensably
U
بطور چاره ناپذیر
the only remedy is patience
U
چاره ان شکیبایی است
irredeemably
U
بطور چاره ناپذیر
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
boot
U
اخراج چاره یافایده
ipomoea
U
حنس نیلوفر پیچ که برخی گیاهان دارویی نیز همچون جلب و جزو ان هستند
impo
U
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
communicant
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
communicants
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
life blood
U
خونی که زندگی به ان نیازمنداست
transient ischemia
U
کم خونی موضعی موقت
sanguine temperament
U
مزاج خونی یا دموی
vendetta
U
دشمنی خونی خانوادگی
vendettas
U
دشمنی خونی خانوادگی
septicaemic
U
مبتلا بگند خونی
chlorotic
U
سبزرنگی براثرکم خونی
dysentery
U
اسهال خونی دیسانتری
What can one do about it?
U
چاره کدام است ( چیست ) ؟
makeshift
U
چاره موقتی ادم رذل
death is inevitable
U
مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
LSD
U
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید
[دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
aquaria
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
page of presence
U
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
aquariums
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
corody
U
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
aquarium
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
cariovascular
U
وابسته بقلب ورگهای خونی
angiology
U
مطالعه عروق خونی و لنفی
extrinsic factor
U
عامل ضدکم خونی وخیم
neurocirculatory asthenia
U
ضعف عصبی- گردش خونی
helps
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helped
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
help
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
page of bonour
U
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
resolutions
U
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
coffee-table books
U
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
coffee-table book
U
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
resolution
U
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com