English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wild eyed U دارای چشمان وحشی وخیره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dry-eyed U دارای چشمان بیسرشک
stalk eyed U دارای چشمان جلوامده
haggard U دارای چشمان فرورفته
popeyed U دارای چشمان برامده
beady U دارای چشمان ریز وگرد
sloe eyed U دارای چشمان ابی پرنگ
fire eyed U دارای چشمان افروخته یادرخشان
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
fetishes U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetish U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
brutify U وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl U مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae U وحشی ذاتا وحشی
hazel eyes U چشمان میشی
expressive eyes U چشمان با حالت
dilated eges U چشمان بادکرده
d. eyes U چشمان بادکرده
die away U چشمان خماریابیحال
languishing eyes U چشمان خمار
streaming eyes U چشمان اشکبار
languideyes U چشمان بی حال
languideyes U چشمان بیمار
blear eyes U چشمان قی گرفته
coma vigil U اغماء با چشمان باز
asquint U با چشمان لوچ یاچپ
sunken eyes U چشمان فرو رفته
beady eyes U چشمان ریز براق
f.eyes U چشمان فتان یاگیرنده
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
move to tears U اشک از چشمان کسی جاری شدن
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
ruffian U وحشی
undaunted U وحشی
ruffians U وحشی
savaging U وحشی
ruttish U وحشی
Gothic U وحشی
savaged U وحشی
anthropophagus U وحشی
wild U وحشی
wildest U وحشی
wilds U وحشی
barbarous U وحشی
sylvatic U وحشی
savage U وحشی
feral U وحشی
savages U وحشی
ferine U وحشی
barbaric U وحشی
ferocious U وحشی
gris U وحشی
rambunctious U وحشی
truculent U وحشی
ungovernable U وحشی
uncivilized U وحشی
unshapen U وحشی
boarish U وحشی
unmannerly U وحشی
unshaped U وحشی
hare brained U وحشی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cheetah U یوزپلنگ وحشی
wild rice U برنج وحشی
mallards U اردک وحشی
grosses U وحشی توده
grossest U وحشی توده
grossing U وحشی توده
cheetahs U یوزپلنگ وحشی
parsnip U زردک وحشی
parsnips U هویج وحشی
wildness U وحشی گری
parsnips U زردک وحشی
savage U وحشی شدن
savage U وحشی کردن
savaging U وحشی کردن
uncivil U وحشی بی ادب
manlike U جنس نر وحشی
onion grass U یکجور جو وحشی
onion couch U یکجور جو وحشی
on the same p as the savages U درترازو وحشی ها
horsemint U نعناع وحشی
tiger cat U گربه وحشی
semi barbarian U نیم وحشی
savaging U وحشی شدن
headache U خشخاش وحشی
headaches U خشخاش وحشی
savaged U وحشی شدن
savaged U وحشی کردن
wildlife U حیوانات وحشی
mustang U اسب وحشی
savages U وحشی شدن
savages U وحشی کردن
uncivilly U وحشی بی ادب
mallard U اردک وحشی
grosser U وحشی توده
wildcat U گربه وحشی
farouche U وحشی صفت
buffalo U گاو وحشی
brutalizes U وحشی شدن
barbarise U وحشی کردن
Wild West U غرب وحشی
fellness U وحشی گری
bestiality U وحشی گری
brutalizing U وحشی شدن
buffaloes U گاو وحشی
feral child U کودک وحشی
wildling U حیوان وحشی
brutalize U وحشی شدن
saracen U کافر وحشی
gothicism U وحشی گری
wildcats U گربه وحشی
brutalized U وحشی شدن
brutalising U وحشی شدن
gross U وحشی توده
parsnip U هویج وحشی
imbrute U وحشی شدن
brutalised U وحشی شدن
toadflax U کتان وحشی
charlock U خردل وحشی
grossed U وحشی توده
barbarize U وحشی کردن
wildfowl U اردک وحشی
brutalises U وحشی شدن
bullock U گوساله وحشی
bullocks U گوساله وحشی
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
barbarians U ادم وحشی یابربری
ruffianly U گردن کلفت وحشی
the african savages وحشی های آفریقا
barbarian U ادم وحشی یابربری
ferocity U وحشی گری سبعیت
feral U حیوان شکاری وحشی
troglodyte U انسانهای غارنشین وحشی
gooseberry bush U درخت انگور وحشی
leopard U پلنگ گربه وحشی
wildfowler U شکارچی غاز وحشی
leopards U پلنگ گربه وحشی
perfection of savagery U نهایت وحشی گری
mallard U نوعی مرغابی وحشی
wild parsley U انواع هویج وحشی
mallards U نوعی مرغابی وحشی
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
buffs U گاو وحشی زردنخودی
perfection of savagery U کمال وحشی گری
greylag U غاز وحشی اروپایی
buff U گاو وحشی زردنخودی
madcap U ادم بی پروا و وحشی
brutal U حیوان صفت وحشی
barbarize U بیگانه یا وحشی شدن
marihuana U تنباکوی وحشی بیابانی
marijuana U تنباکوی وحشی بیابانی
styrax U بوته وحشی جاوی
barbarise U وحشی گری کردن
caprifig U درخت انجیر وحشی
brent U یکجورغاز وحشی کوچک
sheldrake U اردک وحشی دریایی
polecats U موش خرمای وحشی اروپایی
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
masterwort U سنبل ختایی جاوه وحشی
catamount U ادم پس کوهی و وحشی صفت
wilding U گیاه یا میوه خودرو وحشی
polecat U موش خرمای وحشی اروپایی
brutalised U وحشی یا حیوان صفت کردن
reclaim animal U حیوانات وحشی تربیت شده
passenger pigeon U کبوتر وحشی امریکای شمالی
catamountain U ادم پس کوهی و وحشی صفت
brutalizes U وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising U وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize U وحشی یا حیوان صفت کردن
charreada U سواری مکزیکی اسب وحشی
brutalized U وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises U وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing U وحشی یا حیوان صفت کردن
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
saddle bronc riding U سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
cougars U گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougar U گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
diana U الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
to have the wild stag's foot <idiom> U در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
passanger U شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
kheda U کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
razorback U خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
bareback riding U سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
spoon U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com