English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
systemize U دارای همست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
systematization U اسلوبی کردن همست کاری
systems U همست
system U همست
systematic U همست دار
systematic U قاعده دار با همست
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
threads U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
catalyze U دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflame U دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming U دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames U دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate U دارای پی کردن
vitaminize U دارای ویتامین کردن
populates U دارای جمعیت کردن
nationalizing U دارای ملیت کردن
hydroxylate U دارای هیدروکسیل کردن
freckle U خال دارای کک مک کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
substantivize U دارای ماهیت کردن
nationalising U دارای ملیت کردن
populate U دارای جمعیت کردن
nationalises U دارای ملیت کردن
ensoul U دارای روح کردن
nationalised U دارای ملیت کردن
indexes U :دارای فهرست کردن
index U :دارای فهرست کردن
hydrogenate U دارای هیدروژن کردن
rampart U دارای استحکامات کردن
whipstitch U دارای مرز کردن
personify U دارای شخصیت کردن
crenellate U دارای کنگره کردن
crenelate U دارای کنگره کردن
fluoridate U دارای فلورید کردن
insoul U دارای روح کردن
zigzag U دارای پیچ و خم کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
zigzagged U دارای پیچ و خم کردن
embrasure U دارای منفذ کردن
embrasures U دارای منفذ کردن
gifts U دارای استعداد کردن
personalize U دارای شخصیت کردن
transistorize U دارای ترانسیتور کردن
zigzagging U دارای پیچ و خم کردن
gift U دارای استعداد کردن
zigzags U دارای پیچ و خم کردن
castellate U دارای استحکامات کردن
tinkles U دارای طنین کردن
tooth U دارای دندان کردن
varnishing U دارای فاهرخوب کردن
varnish U دارای فاهرخوب کردن
varnishes U دارای فاهرخوب کردن
body U دارای جسم کردن
personified U دارای شخصیت کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
varnished U دارای فاهرخوب کردن
vallum U دارای استحکامات کردن
tinkle U دارای طنین کردن
tinkled U دارای طنین کردن
tinkling U دارای طنین کردن
personifying U دارای شخصیت کردن
bodies U دارای جسم کردن
populating U دارای جمعیت کردن
nitrogenize U دارای نیتروژن کردن
personifies U دارای شخصیت کردن
indexed U :دارای فهرست کردن
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
bedevils U دارای روح شیطانی کردن
ravines U دارای دره تنگ کردن
flyspeck U دارای لکه مگس کردن
methodize U دارای روش یاقاعدهای کردن
bedevil U دارای روح شیطانی کردن
reengine U دارای موتور تازه کردن
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
bedevilled U دارای روح شیطانی کردن
criss-crossed U دارای نقش چلیپایی کردن
bedevilling U دارای روح شیطانی کردن
criss-crossing U دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
prong U دارای چنگک یا چنگال کردن
wig U دارای گیس مصنوعی کردن
tat U دارای حاشیه توری کردن
granulate U دارای ذرات ریز کردن
pane U دارای جام شیشه کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
to p a thing for a person U کسی را دارای چیزی کردن
panes U دارای جام شیشه کردن
wigs U دارای گیس مصنوعی کردن
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
fulcrum U دارای نقطه اتکاء کردن
tongues U گفتن دارای زبانه کردن
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
ravine U دارای دره تنگ کردن
prongs U دارای چنگک یا چنگال کردن
criss-crosses U دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
to p a thing person with athing U کسی را دارای چیزی کردن
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
shoe U دارای کفش کردن نعل زدن به
motivated U تهییج کردن دارای انگیزه شده
bell U دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
motivates U تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
woof U پارچه کتانی دارای پود کردن
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
motivate U تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
russify U دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
bells U دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
woofs U پارچه کتانی دارای پود کردن
motivating U تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoes U دارای کفش کردن نعل زدن به
shoeing U دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
systematize U دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize U دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
air condition U دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
dovetail U کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetailing U کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails U کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
incrust U با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
fret U دارای نقشههای پیچ در پیچ کردن
frets U دارای نقشههای پیچ در پیچ کردن
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
three legged U دارای سه پا
iodic U دارای ید
fraught with U دارای
trilinear U دارای سه خط
three-legged U دارای سه پا
footy U دارای پا
odoriferous U دارای بو
glochidiate U دارای مو
bilabiate U دارای دو لب
stilted U دارای چوب پا
staminate U دارای جرثومه نر
pinnular U دارای بالچه
dipteran U دارای دو بال
prurient U دارای فکرشهوانی
dolose U دارای قصدجرم
dartrous U دارای تبخال
plumose U دارای دسته پر
curvy U دارای انحنا
squib U دارای صدای فش فش
antithetical U دارای ضد ونقیض
keyed U دارای جاانگشتی
stannic U دارای قلع
syntonic U دارای بسامدمشابه
antithetic U دارای ضد ونقیض
keeled U دارای تبر ته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com