Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
to play the man
U
مردانگی کردن
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
unman
U
فاقد مردانگی کردن
undermanned
U
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
restaging
U
جابجا کردن سوارکردن نفرات
hermaprodite
U
کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
refreshes
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
converting
U
معکوس کردن تازه کردن
converts
U
معکوس کردن تازه کردن
converted
U
معکوس کردن تازه کردن
convert
U
معکوس کردن تازه کردن
refreshed
U
تازه کردن
refreshes
U
تازه کردن
freshest
U
تازه کردن
freshens
U
تازه کردن
refresh
U
تازه کردن
fresh-
U
تازه کردن
freshened
U
تازه کردن
freshening
U
تازه کردن
fresh
U
تازه کردن
freshen
U
تازه کردن
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
resurfaced
U
روکش تازه کردن
resurface
U
روکش تازه کردن
refurbish
U
روشن و تازه کردن
refurbishing
U
روشن و تازه کردن
refurbished
U
روشن و تازه کردن
To catch ones breath .
U
نفس تازه کردن
refurbishes
U
روشن و تازه کردن
redecorated
U
تزئینات تازه کردن
redecorates
U
تزئینات تازه کردن
refinish
U
روکاری تازه کردن
resurfaces
U
روکش تازه کردن
redecorating
U
تزئینات تازه کردن
redecorate
U
تزئینات تازه کردن
repave
U
تازه سنگفرش کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
to take breath
U
نفس تازه کردن
initiates
U
تازه وارد کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
initiating
U
تازه وارد کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
To opev someones wound.
U
داغ کسی را تازه کردن
interpolated
U
باعبارت تازه تحریف کردن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
interpolate
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolating
U
باعبارت تازه تحریف کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
scratch the surface
<idiom>
U
تازه شروع به کار کردن
interpolates
U
باعبارت تازه تحریف کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
to move in
U
بخانه تازه اسباب کشی کردن
move in
U
به خانه تازه اسباب کشی کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
reincarnate
U
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
to reseat a theatre
U
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
wind
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
winds
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
manfulness
U
مردانگی
man fulness
U
مردانگی
valiance
U
مردانگی
valiancy
U
مردانگی
manliness
U
مردانگی
aweigh
U
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
manhood
U
ادمیت ه مردانگی
be a man
U
مردانگی داشته باشید
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
innervate
U
دارای پی کردن
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
He is only half a man .
U
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
populate
U
دارای جمعیت کردن
systemize
U
دارای همست کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
body
U
دارای جسم کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
insoul
U
دارای روح کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
rank and file
U
نفرات
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com