Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
whorish
U
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
epithetical
U
دارای صفات یا القال
racy
U
دارای صفات اصلی و نژادی
well conditioned
U
نیکو خصال دارای صفات حسنه
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
autosexing
U
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
echinoid
U
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
wittol
U
مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
saturnalia
U
هرزگی
debauch
U
هرزگی
lubricous
U
هرزگی
lasciviousness
U
هرزگی
libertinage
U
هرزگی
salacity
U
هرزگی
salaciousness
U
هرزگی
gracelessness
U
هرزگی
reprobation
U
هرزگی
harlotry
U
هرزگی
dissoluteness
U
هرزگی
priapism
U
هرزگی
incontinence
U
هرزگی
lechery
U
هرزگی
raffishness
U
هرزگی
obscenity
U
هرزگی
lewdness
U
هرزگی
licentiousness
U
هرزگی
incontinency
U
هرزگی
profligacy
U
هرزگی
rakishness
U
هرزگی
lewdly
U
به هرزگی
obscenities
U
هرزگی
libertinism
U
هرزگی
debauchery
U
هرزگی
ribaldry
U
هرزگی
dissolutely
U
ازروی هرزگی
profligately
U
ازروی هرزگی
salaciously
U
از روی هرزگی
beastliness
U
هرزگی سبعیت
prurience
U
حکه هرزگی
depravity
U
هرزگی بدکرداری
licentious
U
مبنی بر هرزگی
perverseness
U
هرزگی فساد
rakishly
U
ازروی هرزگی
licentiously
U
از روی هرزگی
to gratify ones passions
U
هرزگی کردن
dissolute
U
ازروی هرزگی
lecherously
U
از روی هرزگی
whoredom
U
فحشاء هرزگی
pruriency
U
حکه هرزگی
obscenely
U
از روی هرزگی
flagitiousness
U
وقاحت هرزگی
makings
U
صفات یا
bawdry
U
هرزگی
[غیر مصطلح]
sportmanlike
U
صفات ورزشکارانه
womanliness
U
صفات زنانه
paternity
U
صفات پدری
secondary qualities
U
صفات ثانوی
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
interosculate
U
صفات مشترک داشتن
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
homozygote
U
واجد صفات پدرومادر
osculation
U
تماس اشتراک صفات
admirable qualitics
U
صفات پسندیده یاستوده
attributes of god
U
صفات یا اسامی خدا
qualities inhering in a person
U
صفات جبلی شخص
germanity
U
صفات ویژه المانی
osculate
U
صفات مشترک داشتن
pattern
U
الگو صفات فردی
ethos
U
صفات وشخصیت انسان
patterns
U
الگو صفات فردی
animalization
U
واجد صفات حیوانی
quantitative
U
بیان شده بر حسب صفات
lineament
U
خطوط چهره صفات مشخصه
quantitatively
U
بیان شده بر حسب صفات
dehumanization
U
از دست دادن صفات انسانی
to p any one's good qualities
U
صفات نیک کسی راستودن
lineaments
U
خطوط چهره صفات مشخصه
disfeature
U
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
dysgenic
U
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
characters
U
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
These qualities are esteemed by managers.
U
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
recapitulate
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
character
U
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
cacogenesis
U
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
recapitulating
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross
U
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
genes
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
telegony
U
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
androgen
U
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
humanising
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing
U
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism
U
صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
odoriferous
U
دارای بو
iodic
U
دارای ید
footy
U
دارای پا
three legged
U
دارای سه پا
fraught with
U
دارای
glochidiate
U
دارای مو
bilabiate
U
دارای دو لب
trilinear
U
دارای سه خط
three-legged
U
دارای سه پا
antithetic
U
دارای ضد ونقیض
divan
U
دارای دوفرفیت
glanduliferous
U
دارای غد دکوچک
rugose
U
دارای رکه
shelterer
U
دارای حفاظ
divans
U
دارای دوفرفیت
short-range
U
دارای برد کم
short range
U
دارای برد کم
antithetical
U
دارای ضد ونقیض
reversioner
U
دارای حق رجوع
longheaded
U
دارای سردراز
shoaly
U
دارای جاهای کم اب
monandrous
U
دارای یک شوهر
arbitrative
U
دارای اختیارحکمیت
sabulous
U
دارای شن ریزه
sexagenary
U
دارای سن 06 تا96
ledgy
U
دارای طاقچه
mammilate
U
دارای پستان
muciferous
U
دارای مخاط
geniculate
U
دارای زانویی
magneto
U
دارای مغناطیس
bodily
U
دارای بدن
lean to
U
دارای چارطاقی
aluminous
U
دارای زاج
adamantean
U
دارای تلئلو
handy
<adj.>
U
دارای مزیت
self abnegating
U
دارای کف نفس
twofold
U
دارای دو چیز
amphibolic
U
دارای دو معنی
rifled
U
دارای خان
miasmal
U
دارای دمه بد بو
miasmatic
U
دارای دمه بد بو
overlapping
U
دارای اشتراک
elective
U
دارای حق انتخاب
feldspathic
U
دارای فلدسپار
redundant
U
دارای اطناب
stannous
U
دارای قلع
stannic
U
دارای قلع
plumose
U
دارای دسته پر
hook nosed
U
دارای بینی کج
basined
U
دارای ابگیر
staminate
U
دارای جرثومه نر
hook-nosed
U
دارای بینی کج
floaty
U
دارای اب نشین کم
deficient
U
دارای کمبود
sulfureous
U
دارای گوگرد
squib
U
دارای صدای فش فش
squibs
U
دارای صدای فش فش
strontic
U
دارای استرونیوم
bichrome
U
دارای دو رنگ
bicentric
U
دارای دومرکز
straight line
U
دارای خط مستقیم
low spirited
U
دارای روحیه بد
low-spirited
U
دارای روحیه بد
fibrinous
U
دارای مودلیفی
lippy
U
پر رو دارای لب اویزان
legitimate
U
دارای حق مشروع
lobated
U
دارای نرمه
sonant
U
دارای اهنگ
aulait
U
دارای شیر
social minded
U
دارای افکاراجتماعی
electives
U
دارای حق انتخاب
artiodactylous
U
دارای سم شکافته
silicifoeous
U
دارای در کوهی
artiodactyl
U
دارای سم شکافته
equivocal
U
دارای دومعنی
spiriferous
U
دارای عضومارپیچی
foliolate
U
دارای برگچه
legitimated
U
دارای حق مشروع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com