Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dioxide
U
دارای دو اکسید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zinc oxid
U
اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
oxyde
U
اکسید
copper oxide
U
اکسید مس
oxides
U
اکسید
oxide
U
اکسید
limes
U
کلسیم اکسید
lime
U
کلسیم اکسید
yttrium oxide
U
ایتریم اکسید
ytterbia
U
ایتربیم اکسید
ferrous oxide
U
اکسید فرو
refractory oxide
U
اکسید دیرگداز
copper oxide rectifier
U
یکسوکننده مس- اکسید
oxidizer
U
اکسید کننده
oxide skin
U
پوسته اکسید
zinc oxide
U
اکسید روی
zirconium dioxide
U
زیرکونیم دو اکسید
zirconium oxide
U
زیرکونیم اکسید
oxidant
U
اکسید کننده
ytterbium oxide
U
ایتربیم اکسید
minium
U
اکسید قرمز
yttria
U
ایتریم اکسید
oxidation film
U
قشر اکسید
silica
U
اکسید سیلیسیوم
calcium oxide
U
کلسیم اکسید
refractory oxide
U
اکسید نسوز
aluminum oxide
U
اکسید الومینیوم
caustic lime
U
کلیسم اکسید
carbon dioxide
U
دی اکسید کربن
calx
U
کلیسم اکسید
burnt lime
U
کلیسم اکسید
alumina
U
اکسید الومینیوم
benzophenone oxide
U
بنزوفنون اکسید
acid oxide
U
اکسید اسیدی
oxide coated cathode
U
کاتد اکسید اندود
incandescent metallic oxid cathode
U
کاتد اکسید فلزی
oxide skin
U
قشر نازک اکسید
oxide cathode
U
کاتد اکسید اندود
alumina
U
گل پاک یا اکسید الومینیوم
red oxide of zinc
U
اکسید قرمز روی
tutty
U
گرد اکسید دو زنگ
oxidation coefficient
U
ضریب اکسید شوندگی
spatalite
U
اکسید قرمز روی
red zinc ore
U
اکسید قرمز روی
zincite
U
اکسید قرمز روی
ruby zinc
U
اکسید قرمز روی
metallic oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی
arsenic
U
اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
oxymercuriation
U
اکسید جیوه دار کردن
hypercapnia
U
افزایش کربن اکسید در خون
goethite
U
اکسید اهن معدنی ئیدرژن دار
complementary metal oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
oxydizing agents
U
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
dry ice
U
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
photochemical oxidant
U
اکسید کننده نور شیمیایی اکساینده فتوشیمیایی
oxides
U
اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
oxide
U
اکسید آهن برای پوشش روی دیسک یا نوار مغناطیسی
mos
U
نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
oxide
U
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxides
U
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
parkerizing
U
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
cassiterite
U
معدن قلع اکسید قلع طبیعی
ebam
U
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
odoriferous
U
دارای بو
bilabiate
U
دارای دو لب
iodic
U
دارای ید
three legged
U
دارای سه پا
footy
U
دارای پا
fraught with
U
دارای
glochidiate
U
دارای مو
trilinear
U
دارای سه خط
three-legged
U
دارای سه پا
binucleate
U
دارای دو هسته
beneficial
<adj.>
U
دارای مزیت
cloven foot
U
دارای پا یا سم شکافته
cirrous
U
دارای اویز
cingulate
U
دارای کمربند
chymiferous
U
دارای کیموس
chinned
U
دارای چانه
expedient
<adj.>
U
دارای مزیت
studious
<adj.>
U
دارای پشتکار
sedulous
<adj.>
U
دارای پشتکار
copperbottomed
U
دارای ته مسی
crepitant
U
دارای صدای خش خش
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
industrious
<adj.>
U
دارای پشتکار
cuspidal
U
دارای برامدگی
dartrous
U
دارای تبخال
hardworking
<adj.>
U
دارای پشتکار
handy
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
cephalous
U
دارای کله
helpful
<adj.>
U
دارای مزیت
binucleated
U
دارای دو هسته
bipartite
U
دارای دوقسمت
biradial
U
دارای دوشعاع
biramous
U
دارای دو شاخه
bisulcate
U
دارای دوشکاف
bizonal
U
دارای دومنطقه
bodied
U
دارای بدن
buckish
U
دارای خوی بز
bumpiness
U
دارای برامدگی
valuable
<adj.>
U
دارای مزیت
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
calcareous
U
دارای کلسیم
calcic
U
دارای اهک
capitated
U
دارای سرمجزا
useful
<adj.>
U
دارای مزیت
serviceable
<adj.>
U
دارای مزیت
declinatory
U
دارای تمایل
diandrous
U
دارای دوپرچم
foliolate
U
دارای برگچه
incapacitated
<adj.>
U
دارای ضعف
inable
<adj.>
U
دارای ضعف
impotent
<adj.>
U
دارای ضعف
geniculate
U
دارای زانویی
glanduliferous
U
دارای غد دکوچک
glary
U
دارای تشعشع
unfit
<adj.>
U
دارای ضعف
incapable
<adj.>
U
دارای ضعف
haired
U
دارای موی ...
hearted
U
دارای قلب ...
heterogamous
U
دارای مادگی ها
unidirection
U
دارای یک جهت
hexameter
U
دارای شش وزن
homolographic
U
دارای قرینه
humous
U
دارای موادالی
floaty
U
دارای اب نشین کم
fibrinous
U
دارای مودلیفی
incompetent
<adj.>
U
دارای ضعف
dichotomous
U
دارای دو بخش
dimorphic
U
دارای دو شکل
dimply
U
دارای فرورفتگی
dipetalous
U
دارای دوگلبرگ
diplopodous
U
دارای هزار پا
dipolar
U
دارای دو قطب
dipteran
U
دارای دو بال
dolose
U
دارای قصدجرم
double tongued
U
دارای دوقول
diligent
<adj.>
U
دارای پشتکار
dyslogistic
U
دارای خاطرات بد
assiduous
<adj.>
U
دارای پشتکار
entitative
U
دارای وجودخارجی
far reaching
U
دارای اثرزیاد
febile
U
دارای حالت تب
feldspathic
U
دارای فلدسپار
weighted
U
دارای وزن
prerogative
U
دارای حق ویژه
prerogatives
U
دارای حق ویژه
salaried
U
دارای حقوق
formal
U
دارای فکر
splash
U
دارای ترشح
splashes
U
دارای ترشح
splashing
U
دارای ترشح
twofold
U
دارای دو چیز
purpose-built
<adj.>
U
دارای مزیت
elective
U
دارای حق انتخاب
electives
U
دارای حق انتخاب
hook nosed
U
دارای بینی کج
hook-nosed
U
دارای بینی کج
overlapping
U
دارای اشتراک
bodily
U
دارای بدن
divan
U
دارای دوفرفیت
divans
U
دارای دوفرفیت
melodic
U
دارای ملودی
melodious
U
دارای ملودی
synonymous
U
دارای تشابه
applicatory
<adj.>
U
دارای مزیت
helping
<adj.>
U
دارای مزیت
auxiliary
<adj.>
U
دارای مزیت
assistant
<adj.>
U
دارای مزیت
administrable
<adj.>
U
دارای مزیت
adjuvant
<adj.>
U
دارای مزیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com