English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hard handed U دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engrained U پینه خورده
callous U پینه خورده
inure or en U پینه خورده کردن
indurate U پینه خورده کردن
sclerous U متصلب پینه خورده
seared conscience U وجدان پینه خورده
bunion U پینه پا
bunny rabbits U پینه
bunnies U پینه
bunny U پینه
bunny rabbit U پینه
bunions U پینه پا
callus U پینه
calluses U پینه
ladybugs U پینه دوز
ladybug U پینه دوز
lady clock U پینه دوز
ladybeetle U پینه دوز
cobblers U پینه دوز
patchery U پینه دوزی
lady bug U پینه دوز
cobbler U پینه دوز
inurement U پینه خوردگی
induration U پینه خوردگی
patched U پینه دار
to p up U پینه کردن
callous U پینه زدن
callose U پینه دار
revamping U وصله پینه کردن
revamps U وصله پینه کردن
mending U وصله پینه شدنی
revamp U وصله پینه کردن
calluses U پینه استخوانی گیاه
sitfast U پینه در پشت اسب
callus U پینه استخوانی گیاه
revamped U وصله پینه کردن
soutar U کفاش پینه دوز
souter U کفاش پینه دوز
cobble U سنگ فرش کردن پینه دوزی
cobbles U سنگ فرش کردن پینه دوزی
callosity U سخت شدن یا پینه کردن پوست
congregational U دستهای
denominational U دستهای
claque U دستهای که
batch U دستهای
bunchy U دستهای
processionary U دستهای
batches U دستهای
fascicled U دستهای
party lines U خط دستهای
fascicular U دستهای
party line U خط دستهای
corn U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
block copolymer U همبسپار دستهای
gregarious U اجتماعی دستهای
batch processing U پردازش دستهای
productions U تولید دستهای
production U تولید دستهای
poppyhead U گل اذین دستهای
multiple contact U کنتاکت دستهای
group flashing light U چشمک زن دستهای
batch mode U باب دستهای
batch file U فایل دستهای
pentadelphous U پنج دستهای
batch compiler U همگردان دستهای
asterism U برج دستهای از ستارگان
splitting U چند دستهای شدن
wash your hands U دستهای خود را بشویید
gallowglass U دستهای سرباز مزدور
deadman's float U شناور بودن با دستهای باز
dinosaurs U دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
squadrons U دستهای از مردم گروه هواپیما
squadron U دستهای از مردم گروه هواپیما
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
vespiary U اجتماع زنبوران دستهای زنبور
prone float U روی شکم با دستهای کشیده
feverweed U دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
wide arm handstand U بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
batches U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
batch U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
someone's hands are tied <idiom> U دستهای کسی بسته بودن [اصطلاح مجازی]
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
maharajas U لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharajah U لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
strappado U مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
chain gang U دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
maharaja U لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hurdy gurdy U نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
windrow U دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
songfest U دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
happy family U دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
batch U فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
batches U فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
little U خورده
irriguous U اب خورده
eaten U خورده
it was eaten U خورده شد
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
capitulary U عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
rje U سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential U خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
carious U کرم خورده
teched U بهم خورده
dehiscent U ترک خورده
maggoty U کرم خورده
hammer hard U چکش خورده
corrosion U خورده شدن
twisty U پیچ خورده
patsy U فریب خورده
aggresive U خورده شده
mildewy U باد خورده
indisposed U بهم خورده
messy U بهم خورده
stamped U تمبر خورده
belly pinched U گرسنگی خورده
writhen U پیچ خورده
writhen U تاب خورده
puckery U چین خورده
folded picture U تصویر تا خورده
brushed U شانه خورده
wounds U پیچ خورده
crimpled U چوروک خورده
failures U شکست خورده
withered U چروک خورده
failure U شکست خورده
jiggly U تکان خورده
distempered U بهم خورده
fretted by rust U زنگ خورده
underdog U سگ شکست خورده
worm eaten U کرم خورده
starveling U گرسنگی خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
symphsis U عضوجوش خورده
eaten U خورده شده
crackly U چین خورده
dislocated U بهم خورده
cancelled U قلم خورده
worm-eaten U کرم خورده
picked U کلنگ خورده
clift U ترک خورده
clefts U ترک خورده
moth-eaten U بید خورده
moth eaten U بید خورده
deluded U فریب خورده
thrawart U پیچ خورده
corrodible U خورده شدنی
on oath U قسم خورده
underdogs U سگ شکست خورده
stickit U شکست خورده
wound U پیچ خورده
tetched U بهم خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
turkeys U شکست خورده
turkey U شکست خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
cleft U ترک خورده
grubby U کرم خورده
mussy U بهم خورده
grubbiest U کرم خورده
wounding U پیچ خورده
kinky U پیچ خورده
craven U شکست خورده
kinky U گره خورده
plicated U چین خورده
vermiculate U کرم خورده
crossed out U قلم خورده
butt welded U از سر جوش خورده
grubbier U کرم خورده
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
script U مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
rolled glass U شیشه نورد خورده
rolled iron or steel U فولاد نورد خورده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com