Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
autonomous
U
دارای حکومت مستقل خودمختار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
autonomous
U
دارای حکومت مستقل داخلی
autocracy
U
حکومت مستقل
self goverment
U
حکومت مستقل
monocracy
U
حکومت مستقل یا انفرادی
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territorialism
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
diarchy
U
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
autonomous
U
دارای زندگی مستقل
sovereign
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
totalitarian
U
دارای حکومت مطلقه ودیکتاتوری
heptarchical
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
autonomic
U
خودمختار
autarchic
U
خودمختار وابسته به خودبسندی
multi window editor
U
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
U
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracy
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
U
حکومت مطلق حکومت استبدادی
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
separate
U
مستقل
exogenous
U
مستقل
independent
U
مستقل
separated
U
مستقل
solo
U
مستقل
solos
U
مستقل
maverick
U
مستقل
free-standing
U
مستقل
freelance
U
مستقل
stand alone
U
مستقل
landed a
U
مستقل
autonomic
U
مستقل
absolutes
U
مستقل
free
U
مستقل
freed
U
مستقل
freeing
U
مستقل
separates
U
مستقل
frees
U
مستقل
mavericks
U
مستقل
realty
U
مستقل
absolute
مستقل
sovereigns
U
مستقل
autocratic
U
مستقل
sovereign
U
مستقل
context free
U
مستقل از متن
entities
U
موجودیت مستقل
entities
U
موسسه مستقل
entity
U
موجودیت مستقل
entity
U
موسسه مستقل
stand alone computer
U
کامپیوتر مستقل
to stand by oneself
U
مستقل بودن
arguments
U
متغیر مستقل
detached
U
ستون مستقل
single unit
U
یکان مستقل
separate
U
یکان مستقل
separated
U
یکان مستقل
argument
U
متغیر مستقل
independency
U
کشور مستقل
device independence
U
مستقل از دستگاه
separate brigade
U
تیپ مستقل
a stand-alone computer
U
یک رایانه مستقل
separate battery
U
اتشبار مستقل
separate battalion
U
گردان مستقل
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
separate company
U
گروهان مستقل
semi independent
U
نیمه مستقل
independent consultant
U
مشاور مستقل
independent equations
U
معادلات مستقل
independent state
U
دولت مستقل
stand on one's own two feet
<idiom>
U
مستقل بودن
independent variable
U
متغیر مستقل
individual units
U
یکانهای مستقل
explanatory variable
U
متغیر مستقل
garrison house
U
ساخلو مستقل
autonomous variable
U
متغیر مستقل
absolutes
U
مستقل استبدادی
separates
U
یکان مستقل
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
machine independent
U
مستقل از ماشین
autonomous operation
U
عملیات مستقل
dependent state
U
دولت غیر مستقل
autonomous investment
U
سرمایه گذاری مستقل
free standing columns
U
ستونهای مستقل یا مجزا
independent variable
U
متغیر مستقل
[ریاضی]
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
temperature independent paranagnetism
U
پارامغناطیس گرما مستقل
computer independent language
U
زبان مستقل کامپیوتری
dependency
U
کشور غیر مستقل
dependencies
U
کشور غیر مستقل
number of componentes
U
تعداد سازندههای مستقل
separations
U
مستقل شدن یکانها
separation
U
مستقل شدن یکانها
argument
[of a function]
U
متغیر مستقل
[ریاضی]
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
multicollinearity
U
هم خطی بین متغیرهای مستقل
pica
U
سیستم عامل مستقل از ماشین
stand-alone
<adj.>
U
خود کفا
[به تنهایی]
[مستقل ]
autonomous investment
U
سرمایه مستقل از درامد ملی
icca
U
انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
on an arm's length basis
U
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
monarchic
U
مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
standalone
U
سیستمی که مستقل کار میکند
argument
[of a function]
U
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
defacto recognition
U
به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
dominion
U
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
orthogonal
U
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
independent
U
association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
arm's length
U
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
powers
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
plane
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
microcontroller
U
ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
building blocks
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
variable delivery pump
U
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
raj
U
حکومت
gynocracy
U
حکومت زن
government
U
حکومت
gynarchy
U
حکومت زن
dominion
U
حکومت
governments
U
حکومت
administrations
U
حکومت
administration
U
حکومت
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
reentrant
U
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
police state
U
حکومت پلیسی
monarchy
U
حکومت سلطنتی
monarchies
U
حکومت سلطنتی
police states
U
حکومت پلیسی
caesarism
U
حکومت امپراطوری
gynecocracy
U
حکومت نسوان
gynecocracy
U
حکومت زنان
gynocracy
U
حکومت زنان
plutocracy
U
حکومت اغنیاء
gynaecocracy
U
حکومت زنان
plutocracy
U
حکومت توانگران
misruled
U
بد حکومت کردن
rule
U
حکومت سلطه
misrule
U
بد حکومت کردن
plutocracy
U
حکومت دولتمندان
despotic rule
U
حکومت استبدادی
despotism
U
حکومت مطلقه
hagiocrasy
U
حکومت مقدسان
quirinal
U
حکومت ایتالیا
constitutional government
U
حکومت مشروطه
constitutionalism
U
حکومت مشروطه
czarisme
U
حکومت قیصری
polities
U
طرز حکومت
home rule
U
حکومت داخلی
home rule
U
حکومت ملی
czarisme
U
حکومت تزاری
democratic government
U
حکومت ملی
democracies
U
حکومت ملی
hierocracy
U
حکومت روحانیون
polity
U
طرز حکومت
under the seway of
U
تحت حکومت
governs
U
حکومت کردن
despotic rule
U
حکومت مطلقه
autocracy
U
حکومت مطلق
seat of government
U
مقر حکومت
autarchy
U
حکومت استبدادی
caesarism
U
حکومت مطلقه
dyarchy
U
حکومت دومجلسی
coalition government
U
حکومت ائتلافی
misrules
U
بد حکومت کردن
dyarchy
U
حکومت دوپادشاه
thalassocracy
U
حکومت بر دریاها
statolatry
U
حکومت پرستی
central government
U
حکومت مرکزی
enemy state
U
حکومت دشمن
misruling
U
بد حکومت کردن
sword law
U
حکومت قلدری
sword law
U
حکومت سرنیزه
autarky
U
حکومت استبدادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com