Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
heredity
U
دارای حق موروثی انتقال موروثی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silver spoon
U
ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
heredity
U
انتقال موروثی
inherited
U
موروثی
feud
U
حق موروثی
feuds
U
حق موروثی
patrimonial
U
موروثی
inheritable
U
موروثی
heredity
U
موروثی
feuded
U
حق موروثی
feuding
U
حق موروثی
linal descent
U
موروثی
strain
U
حالت موروثی
heritage
U
سهم موروثی
principals
U
صفت موروثی
strains
U
حالت موروثی
congenital
U
موروثی ذاتی
inheritated error
U
خطای موروثی
heirloom
U
صفت موروثی
heirlooms
U
صفت موروثی
hereditament
U
مال موروثی
principal
U
صفت موروثی
inborn
U
موروثی جبلی
patrimony
U
ثروت موروثی میراث
tradition
U
عقیده موروثی عرف
patrimonies
U
ثروت موروثی میراث
duke
U
لقب موروثی اعیان انگلیس
freehold
U
مالکیت مطلق ملک موروثی
dukes
U
لقب موروثی اعیان انگلیس
heritage
U
مرده ریگ سهم موروثی
strains
U
صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain
U
صفت موروثی خصوصیت نژادی
landfall
U
دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfalls
U
دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
pelagianism
U
PELA که عقیده اش این بودگناه موروثی بشر است
hereditaments
U
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
hemophilia
U
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
transfers
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
transitions
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
transference
U
انتقال
transition
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
conveys
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
translation
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
convey
U
انتقال
conduction
U
انتقال
transter
U
انتقال
displacement
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
translations
U
انتقال
intuition
U
انتقال
transformation
U
انتقال
migration
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
transportation
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
turn over
U
انتقال
transfer
U
انتقال
transferring
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
assignment
U
انتقال
assignments
U
انتقال
transmission
U
انتقال
shift
U
انتقال
shifts
U
انتقال
move
U
انتقال
devolution
U
انتقال
conductance
U
انتقال
downloading
U
انتقال
shifted
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
marque
U
انتقال
shift
U
انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
transmitter
U
انتقال دهنده
negotiated
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
social transmission
U
انتقال اجتماعی
electron transition
U
انتقال الکترون
power transfer
U
انتقال انرژی
energy transmission
U
انتقال انرژی
energy transfer
U
انتقال انرژی
conveyance
U
سند انتقال
conveyances
U
سند انتقال
alienating
U
انتقال دادن
to be transferred
U
انتقال یافتن
to carry over
U
انتقال دادن
transfer address
U
ادرس انتقال
transfer function
U
تابع انتقال
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
heat transmission
U
انتقال گرما
redeployment
U
نقل و انتقال
thought transference
U
انتقال فکر
detach
U
انتقال دادن
alienates
U
انتقال دادن
alienate
U
انتقال دادن
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
tactical march
U
انتقال جنگی
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
detaching
U
انتقال دادن
detaches
U
انتقال دادن
negotiate
U
قابل انتقال
transmitters
U
انتقال دهنده
red shift
U
انتقال سرخ
image transmission
U
انتقال تصویر
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
quickness
U
سرعت انتقال
immobilization
U
عدم انتقال
digital transmission
U
انتقال رقمی
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
incidence of taxation
U
انتقال مالیات
information transmission
U
انتقال اطلاعات
descendible
U
قابل انتقال
demountable
U
قابل انتقال
demand shift
U
انتقال تقاضا
deed of transfer
U
سند انتقال
deed of transfer
U
انتقال نامه
instrument of assignment
U
سند انتقال
integrate transmission line
U
خط انتقال مجتمع
removable
U
قابل انتقال
negotiable
U
قابل انتقال
shifting
U
انتقال دادن
shift out
U
انتقال به بیرون
sewarage
U
انتقال گنداب
assignment
U
انتقال قانونی
assignments
U
انتقال قانونی
shift of a tax
U
انتقال مالیات
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
shift forward
U
انتقال به جلو
shuttle
U
ریل انتقال
shuttled
U
ریل انتقال
shuttles
U
ریل انتقال
shift backward
U
انتقال به عقب
doppler shift
U
انتقال دوپلری
velocity
U
سرعت انتقال
image propagation factor
U
ضریب انتقال
internal transmittance
U
ضریب انتقال
saltus
U
انتقال ناگهانی
transfer machine
U
دستگاه انتقال
transferrer
U
انتقال دهنده
rapidity
U
سرعت انتقال
transmission shaft
U
محور انتقال
transmission of sound
U
انتقال یاعبورصدا
rapidness
U
سرعت انتقال
speediness
U
سرعت انتقال
transmission line
U
سیم انتقال
speed of action
U
سرعت انتقال
transfer switch
U
کلید انتقال
transport
U
نقل و انتقال
transport
U
انتقال دادن
transferable
U
قابل انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com