Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
well paid
U
دارای حقوق کافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well educatd
U
دارای تحصیلات کافی
salaried
U
دارای حقوق
freeman
U
دارای حقوق مدنی
freemen
U
دارای حقوق مدنی
free born
U
دارای حقوق شهرنشینان ازاد
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
U
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
sufficient
<adj.>
U
کافی
satisfactory
<adj.>
U
کافی
acceptable
<adj.>
U
کافی
good
[sufficient]
<adj.>
U
کافی
adequate
<adj.>
U
کافی
enow
U
کافی
sufficient
U
کافی
adequate
کافی
adequate
U
کافی
sufficing
<adj.>
U
کافی
enough
U
کافی
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
suffice
U
کافی بودن
Nothing more, thanks.
کافی است.
suffice
U
کافی بودن
be sufficient
U
کافی بودن
be enough
U
کافی بودن
leisure
U
وقت کافی
last
[be enough]
U
کافی بودن
be adequate
U
کافی بودن
sufficiently
<adv.>
U
بقدر کافی
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
بقدر کافی
run short
<idiom>
U
کافی نبودن
due care
U
مراقبت کافی
necessary and sufficient
U
لازم و کافی
skimping
U
غیر کافی
skimps
U
غیر کافی
inextenso
U
بطول کافی
scanty
U
غیر کافی
scantiest
U
غیر کافی
scantier
U
غیر کافی
sufficient
U
مقدار کافی
sufficient conditions
U
شرایط کافی
sufficient condition
U
شرط کافی
plenty of rain
U
باران کافی
skimped
U
غیر کافی
inadequate
U
غیر کافی
sufficed
U
کافی بودن
suffices
U
کافی بودن
adequately
U
بقدر کافی
sufficing
U
کافی بودن
skimp
U
غیر کافی
reach
U
کافی بودن
insufficiently
U
بطور غیر کافی
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
voteless
U
بدون رای کافی
sufficiency
U
قابلیت مقدار کافی
to have plenty of time
U
وقت کافی داشتن
incompetent
U
غیر کافی ناشایسته
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
inadequately
U
بطور غیر کافی
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
sufficient condition
U
شرط کافی
[ریاضی]
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
It is not deep enough.
U
باندازه کافی گود نیست
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
Nothing more, thanks.
کافی است، خیلی متشکرم.
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
So much for theory!
<idiom>
U
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
in short supply
<idiom>
U
نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
underfeed
U
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
end in itself
<idiom>
U
مکان کافی برای راحت بودن
underdeveloped
U
رشد کافی نیافته عقب افتاده
he had a good supply of coal
U
زغال سنگ کافی ذخیره کرده
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
He has not enough experience for the position.
U
برای اینکار تجربه کافی ندارد
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
My tea is not cool enough to drink.
U
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
on easy street
<idiom>
U
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
well-to-do
<idiom>
U
پول کافی برای امرار معاش کردن
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
subliminally
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
leave (let) well enough alone
<idiom>
U
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
Is there enough time to change trains?
U
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
make a living
<idiom>
U
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
pillows
U
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow
U
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
So much for that.
<idiom>
U
اینقدر
[کار یا صحبت و غیره ]
کافی است درباره اش.
[اصطلاح روزمره]
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
demurrer
U
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state lamb
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
diesel ramjet
U
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
paying
U
حقوق
laws
U
حقوق
stipends
U
حقوق
jurisprudence
U
حقوق
stipend
U
حقوق
duties
U
حقوق
civil
U
حقوق
rights
U
حقوق
pays
U
حقوق
pay
U
حقوق
salaries
U
حقوق
salary
U
حقوق
law
U
حقوق
pay check
U
چک حقوق
law
U
حق حقوق
laws
U
حق حقوق
jus
U
حقوق
common-law
U
حقوق غیرمدون
penal codes
U
حقوق جزا
human rights
U
حقوق بشر
underpay
U
کم حقوق دادن
take-home pay
U
حقوق خالص
law
U
علم حقوق
law
U
حقوق عدالت
vindication of rights
U
استیفای حقوق
woman's rights
U
حقوق نسوان
common law
U
حقوق عرفی
written laws
U
حقوق مدون
laws
U
حقوق عدالت
stipendiary
U
حقوق بگیر
common law
U
حقوق غیرمدون
wage bill
U
لیست حقوق
wage earners
U
حقوق بگیران
common-law
U
حقوق عرفی
laws
U
علم حقوق
penal code
U
حقوق جزا
stipendiaries
U
حقوق بگیر
conjugal rights
U
حقوق زناشویی
customs dutios
U
حقوق گمرکی
customs tariff
U
حقوق گمرکی
matrimonial rights
U
حقوق زناشویی
maritime law
U
حقوق دریایی
marital rights
U
حقوق شوهری
detention of pay
U
ضبط حقوق
leave with pay
U
مرخصی با حقوق
customs duties
U
حقوق گمرکی
constitutional law
U
حقوق اساسی
pay roll
U
لیست حقوق
criminal law
U
حقوق جزا
criminal low
U
حقوق جزا
criminal low
U
حقوق جنایی
money list
U
لیست حقوق
money income
U
مزد و حقوق
custom duties
U
حقوق گمرکی
law faculty
U
دانشکده حقوق
droppage
U
کسر حقوق
school of law
U
دانشکده حقوق
lawfaculty
U
دانشکده حقوق
family law
U
حقوق خانواده
islamic law
U
حقوق اسلامی
foreign law
U
حقوق خارجی
indisputable rights
U
حقوق ثابته
indefeasible rights
U
حقوق پا برجا
full pay
U
حقوق تمام
import duty
U
حقوق واردات
gentleman of the long robe
U
حقوق دان
gentlemen of the robe
U
حقوق دانها
harbour dues
U
حقوق بندر
faculty of law
U
دانشکده حقوق
jurisconsult
U
حقوق دان
jurisprudent
U
حقوق دان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com