English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crisfate U دارای حاشیه موجی
repand U دارای حاشیه موجی
sinuate U دارای حاشیه موجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vermiculate U دارای خطوط موجی
sinuous U دارای شیارهای موجی
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
tat U دارای حاشیه توری کردن
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
undulatory U موجی
wavelike U موجی
flexural U موجی
sinuous U موجی
flexuose U موجی
sinuate U موجی
flecky U موجی
flexuous U موجی
wave motion U حرکت موجی
sinuosity U حرکت موجی
impedance level U مقاومت موجی
cyma U گچ بری موجی
sinuous flow U جریان موجی
threads U موجی کردن
undulatory current U جریان موجی
thread U موجی کردن
wave function U تابع موجی
corrugate U موجی شدن
waviness U حالت موجی
radiant energy U نیروی موجی
cyma reversa U موجی جمع
cyma recta U موجی افتاده
cyma U گچ بری موجی
wave mecanics U مکانیک موجی
cima U گچ بری موجی
gorge U [گچ بری موجی]
doucine U گچ بری موجی
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
half wave rectifier U یکسوکننده نیم موجی
ripple sort U مرتب کردن موجی
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
schrodinger wave mechanics U مکانیک موجی شرودینگر
plunger U موجی که ناگهان می شکند
cymatium U گچ بری موجی شکل
plungers U موجی که ناگهان می شکند
undulation U حرکت موجی زیروبم
shell-shocked U موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
full wave rectifier U یکسوکننده تمام موجی
spiller U موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
shoulders U سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering U سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldered U سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder U سمت موجی که هنوز نشکسته
rippling U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
wave U موجی بودن موج زدن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
undulaory U موجی نوسانی موج نما
corrugated iron U اهن موجی یاچین دار
waved U موجی بودن موج زدن
waves U موجی بودن موج زدن
waving U موجی بودن موج زدن
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
creese U یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
radiant flux U درجه نشر و تراوش نیروی موجی
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
surges U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged U برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
kymograph U دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
strigil U برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
bow wave U موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
bordering U حاشیه زه
border U حاشیه
skirts U حاشیه
brimmed U حاشیه
margins U حاشیه
skirter U حاشیه رو
rand U حاشیه
margin U حاشیه
selvage U حاشیه
bordering U حاشیه
brims U حاشیه
bordered U حاشیه زه
brimming U حاشیه
brim U حاشیه
bordered U حاشیه
marge U حاشیه
border U حاشیه زه
selvedge U حاشیه
postil U حاشیه
verges U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
skirted U حاشیه
skirt U حاشیه
apostil U حاشیه
verge U حاشیه
border line U خط حاشیه
fringes U حاشیه
fringe U حاشیه
margent U حاشیه
marginal note U حاشیه
marginate U حاشیه
margine U حاشیه
listel U حاشیه
braided U حاشیه
brink U حاشیه
marginal U حاشیه
list U حاشیه
braids U حاشیه
frilling U حاشیه
gloss U حاشیه
braid U حاشیه
fimbriation U حاشیه
marginally U در حاشیه
rim U حاشیه
draft U حاشیه
outskirt U حاشیه
rims U حاشیه
draught U حاشیه
annotator U حاشیه نویس
frizzly U حاشیه دار
frilled U حاشیه دار
fimbriated U حاشیه دار
fimbriate U حاشیه دار
divagation U حاشیه روی
emarginate U برداشتن حاشیه از
marginalised U در حاشیه قراردادن
marginalises U در حاشیه قراردادن
marginalising U در حاشیه قراردادن
frizzy U حاشیه دار
lister U حاشیه دوز
buffer distance U حاشیه امنیت
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
laciniate U حاشیه دار
rimmed U حاشیه دار
impluse margine U حاشیه ایمپولز
laciniated U حاشیه دار
circumstantiality U حاشیه پردازی
fringy U حاشیه دار
drawnwork U حاشیه دوزی
fringed U حاشیه دار
bleeding edge U حاشیه نقشه
limbate U حاشیه دار
hems U حاشیه دارکردن
kerbs U حاشیه پیاده رو
rim U لبه حاشیه
marginally U بطور حاشیه
marginal U وابسته به حاشیه
rims U لبه حاشیه
braids U نوار حاشیه
braided U نوار حاشیه
frieze U حاشیه ارایشی
braid U نوار حاشیه
friezes U حاشیه ارایشی
annotations U حاشیه نویسی
sewing U حاشیه دوزی
fixing U حاشیه ریشه
kerb U حاشیه پیاده رو
edging U حاشیه یابی
edgings U حاشیه یابی
margent U حاشیه کتاب
marginalia U یادداشتهای حاشیه
hem U حاشیه دارکردن
hemmed U حاشیه دارکردن
hemming U حاشیه دارکردن
frill U حاشیه دوختن بر
frills U حاشیه دوختن بر
marge U حاشیه دارکردن
annotating U حاشیه نوشتن
annotates U حاشیه نوشتن
scholiast U حاشیه نویس
annotated U حاشیه نوشتن
annotate U حاشیه نوشتن
annotation U حاشیه نویسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com