English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adductor U تمایل عضو بطرف محور
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
declinatory U دارای تمایل
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
proclivity U تمایل
proneness U تمایل
appetence U تمایل
declination U تمایل
appetency U تمایل
trepan U تمایل
month's mind U تمایل
propensity U تمایل
tendency U تمایل
tendencies U تمایل
orientation U تمایل
gravitation U تمایل
sentiment U تمایل
liking U تمایل
aclinic U بی تمایل
addictedness U تمایل
nisus U تمایل
proclivities U تمایل
leaning U تمایل
propensities U تمایل
appetence or tency U تمایل
left justification U تمایل به چپ
leanings U تمایل
disposition U تمایل
intention U تمایل
intentions U تمایل
disinclined U بی تمایل
unwilling U بی تمایل
recumbency U تمایل
trends U تمایل
would U تمایل
trend U تمایل
pendulum U تمایل
pendulums U تمایل
in U بطرف
into U بطرف
levo U بطرف چپ
at U بطرف
in- U بطرف
aptitudes U تمایل طبیعی
propensities U تمایل طبیعی
propensity U تمایل طبیعی
aptitude U تمایل طبیعی
gust U تمایل مزمزه
wish [would like] U تمایل داشتن
work effort U تمایل به کار
gusts U تمایل مزمزه
vein U حالت تمایل
self immolation U تمایل به خودکشی
against his grain U برخلاف تمایل او
central tendency U تمایل به مرکز
landscape orientation U تمایل افقی
sinistral U تمایل بچپ
affect U تمایل داشتن
streaking U تمایل میل
streaks U تمایل میل
propensity to consume U تمایل به مصرف
hang U تردید تمایل
propend U تمایل داشتن
list U تمایل کجی
proclivity to steal U تمایل بدزدی
caprices U تمایل فکری
predispostion U تمایل قبلی
hangs U تردید تمایل
preoccupations U تمایل شیفتگی
preoccupation U تمایل شیفتگی
affects U تمایل داشتن
fugitiveness U تمایل به فرار
predilection U تمایل قبلی
predilections U تمایل قبلی
caprice U تمایل فکری
fantasy U میل تمایل
veins U حالت تمایل
fantasies U میل تمایل
streak U تمایل میل
portraint orientation U تمایل عمودی
tilt U کجی تمایل
disinclination U عدم تمایل
falloff U تمایل داشتن
trepan U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
antipathetic U فاقد تمایل
reactive tendency U تمایل واکنشی
inclining U تعظیم تمایل
streaked U تمایل میل
inclination U تمایل شیب
tilted U کجی تمایل
tilts U کجی تمایل
polarities U تمایل قطبی
polarity U تمایل قطبی
the herd instinct U تمایل بگروه
coastwards U بطرف ساحل
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
rearward U بطرف عقب
upgrade U بطرف بالا
homeward U بطرف منزل
forwards U بطرف جلو
coastward U بطرف ساحل
cephalad U متمایل بطرف سر
on U بعلت بطرف
cityward U بطرف شهر
upward U بطرف بالا
upgrading U بطرف بالا
abaft U بطرف عقب
without U بطرف خارج
pakkorro U بطرف بیرون
upwards U بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
onwards U بطرف جلو
heavenward U بطرف اسمان
toward U بطرف نسبت به
aport U بطرف چپ کشتی
manward U بطرف انسان
mediad U بطرف وسط
mesail U بطرف وسط
mesal U بطرف وسط
apporro U بطرف جلو
downwards U بطرف پائین
riverward U بطرف رودخانه
atop U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
edgewise U بطرف لبه
to U بطرف روبطرف
eastwards U بطرف مشرق
earthwards U بطرف زمین
homes U بطرف خانه
home U بطرف خانه
earthward U بطرف زمین
edgeways U بطرف جلوباشد
frontward U بطرف جلو
frontwards U بطرف جلو
with U بطرف درجهت
orient U بطرف خاوررفتن
to the east of U بطرف مشرق
dorsad U بطرف پشت
orienting U بطرف خاوررفتن
orients U بطرف خاوررفتن
bias U تمایل بیک طرف
biases U تمایل بیک طرف
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
express willingness U اظهار تمایل کردن
take to U تمایل پیدا کردن
yen U تمایل رغبت شدید
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
odds U تمایل بیک سو احتمالات
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
uptrend U تمایل بسوی بالا
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
turn U تمایل تغییر جهت
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
take to U تمایل پیدا کردن به
turns U تمایل تغییر جهت
to take a ply U تمایل پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
upthrust U حرکت بطرف بالا
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
uptilt U بطرف بالا کج کردن
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
downstroke U ضربه بطرف پایین
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
southeastward U بطرف جنوب شرقی
upwell U بطرف بالا رفتن
lean U تکیه دادن بطرف
gravitate U متمایل شدن بطرف
outwards U بطرف خارج بیرونی
gravitating U متمایل شدن بطرف
deasil U متمایل بطرف راست
adaxial U متمایل بطرف محور
inboard U بطرف مرکز کشتی
athwart U از طرفی بطرف دیگر
leans U تکیه دادن بطرف
northeastward U بطرف شمال شرقی
astern U بطرف عقب پسین
norther U بیشتر بطرف شمال
northwardly U بطرف شمال شمالی
northwestwards U بطرف شمال غربی
gravitates U متمایل شدن بطرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com