English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
dismantles U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantling U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantle U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
plenish U با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
dismantled U عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
imp U مجهز کردن
habilitate U مجهز کردن
equip U مجهز کردن
equipping U مجهز کردن
busk U مجهز کردن
equips U مجهز کردن
imps U مجهز کردن
tool U مجهز کردن
busks U مجهز کردن
busked U مجهز کردن
busking U مجهز کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
reflectorize U مجهز به بازتابنده کردن
reflecterize U مجهز به بازتابنده کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
masts U دیرک بادکل مجهز کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
mast U دیرک بادکل مجهز کردن
grid U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
well founded U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well found U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
inflame U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames U دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze U دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflaming U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
equipment U اثاثه
fittings U اثاثه
fixing U اثاثه
furniture U اثاثه
fittings and fixtures U اسباب و اثاثه
fixture U اثاثه ثابت
innervate U دارای پی کردن
upholstery U اثاثه یا لوازم داخلی
service U یکدست فروف اثاثه
luggage U جامه دان اثاثه
serviced U یکدست فروف اثاثه
fluoridate U دارای فلورید کردن
castellate U دارای استحکامات کردن
substantivize U دارای ماهیت کردن
varnish U دارای فاهرخوب کردن
tinkling U دارای طنین کردن
hydroxylate U دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate U دارای هیدروژن کردن
tooth U دارای دندان کردن
varnished U دارای فاهرخوب کردن
varnishes U دارای فاهرخوب کردن
embrasures U دارای منفذ کردن
personalize U دارای شخصیت کردن
bodies U دارای جسم کردن
varnishing U دارای فاهرخوب کردن
tinkles U دارای طنین کردن
transistorize U دارای ترانسیتور کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
nationalizing U دارای ملیت کردن
gift U دارای استعداد کردن
freckle U خال دارای کک مک کردن
nationalised U دارای ملیت کردن
nationalises U دارای ملیت کردن
nationalising U دارای ملیت کردن
gifts U دارای استعداد کردن
nitrogenize U دارای نیتروژن کردن
insoul U دارای روح کردن
indexes U :دارای فهرست کردن
tinkle U دارای طنین کردن
tinkled U دارای طنین کردن
crenellate U دارای کنگره کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
crenelate U دارای کنگره کردن
populates U دارای جمعیت کردن
personifies U دارای شخصیت کردن
vitaminize U دارای ویتامین کردن
personified U دارای شخصیت کردن
populating U دارای جمعیت کردن
ensoul U دارای روح کردن
embrasure U دارای منفذ کردن
systemize U دارای همست کردن
zigzags U دارای پیچ و خم کردن
zigzagging U دارای پیچ و خم کردن
zigzagged U دارای پیچ و خم کردن
zigzag U دارای پیچ و خم کردن
index U :دارای فهرست کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
personify U دارای شخصیت کردن
populate U دارای جمعیت کردن
indexed U :دارای فهرست کردن
body U دارای جسم کردن
whipstitch U دارای مرز کردن
rampart U دارای استحکامات کردن
vallum U دارای استحکامات کردن
personifying U دارای شخصیت کردن
principals U رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal U رئیس موسسه اثاثه ارثی
tongues U گفتن دارای زبانه کردن
bedevilled U دارای روح شیطانی کردن
wig U دارای گیس مصنوعی کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
panes U دارای جام شیشه کردن
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
bedevilling U دارای روح شیطانی کردن
ravines U دارای دره تنگ کردن
bedevils U دارای روح شیطانی کردن
ravine U دارای دره تنگ کردن
pane U دارای جام شیشه کردن
criss-crosses U دارای نقش چلیپایی کردن
wigs U دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck U دارای لکه مگس کردن
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
granulate U دارای ذرات ریز کردن
bedevil U دارای روح شیطانی کردن
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crossed U دارای نقش چلیپایی کردن
to p a thing person with athing U کسی را دارای چیزی کردن
reengine U دارای موتور تازه کردن
prong U دارای چنگک یا چنگال کردن
to p a thing for a person U کسی را دارای چیزی کردن
prongs U دارای چنگک یا چنگال کردن
tat U دارای حاشیه توری کردن
criss-crossing U دارای نقش چلیپایی کردن
fulcrum U دارای نقطه اتکاء کردن
methodize U دارای روش یاقاعدهای کردن
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
bell U دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
woof U پارچه کتانی دارای پود کردن
bells U دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates U تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
woofs U پارچه کتانی دارای پود کردن
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
motivate U تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating U تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoe U دارای کفش کردن نعل زدن به
motivated U تهییج کردن دارای انگیزه شده
russify U دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
shoes U دارای کفش کردن نعل زدن به
shoeing U دارای کفش کردن نعل زدن به
air condition U دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize U دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize U دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
in full fig U مجهز
accoutred U مجهز
accoutered U مجهز
acoutre U مجهز
armed U مجهز
equipped U مجهز
barded U مجهز
weaponed U مجهز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com