English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frozen assets U دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intangible property U دارائی غیر قابل لمس
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
sellable U قابل فروش
marketable U قابل فروش
sale U قابل فروش
merchantable U قابل فروش
alienable U قابل فروش انتقالی
salable U قابل فروش فروختنی
saleable U قابل فروش فروختنی
resalable U قابل فروش مجدد
money refund offer U فروش قابل پس دادن
pileferable U اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
sig U افرادی که
I heard it through the grapevine. U افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
chopped U کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
chop U کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
association for women in computing U متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
lock up U وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
free issue system U سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
authority U لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
universal time U زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
owing to U بعلت
on account of U بعلت
due to U بعلت
by reason of U بعلت
utopian socialism U طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
whenas U بعلت اینکه
on U بعلت بطرف
hit on the fly printer U چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
counterclaim U ادعای متقابل
protestation of frienship U ادعای دوستی
arrogation U ادعای بیجا
jactitation U ادعای پوچ
waives U رد ادعای باشگاه
pretentiously U با ادعای زیاد
assumpsit U ادعای خسارت
claim of compensation U ادعای خسارت
jactation U ادعای پوچ
insolence U ادعای بیخود
waived U رد ادعای باشگاه
waive U رد ادعای باشگاه
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
posteriori U با پی بردن ازمعلول بعلت
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
professed love U ادعای عشق یا محبت
sues U ادعای خسارت کردن
to pretend to wisdom U ادعای خرد کردن
sued U ادعای خسارت کردن
suing U ادعای خسارت کردن
claim of insurance U ادعای اخذ بیمه
sue U ادعای خسارت کردن
objection U ادعای خطا در مسابقه
objections U ادعای خطا در مسابقه
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
arrogate U ادعای بیجا کردن
conk out <idiom> U بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
departmental LAN U شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
holding U دارائی
assets U دارائی
means U دارائی
funded U دارائی
estates U دارائی
belongings U دارائی
property U دارائی
fund U دارائی
asset U دارائی
fortune U دارائی
fortunes U دارائی
estate U دارائی
havings U دارائی
To claim against (sue) someone. U از کسی ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning. U ادعای علم وفضل می کند
claim U طلب ادعای خسارت کردن
claimed U طلب ادعای خسارت کردن
claiming U طلب ادعای خسارت کردن
claims U طلب ادعای خسارت کردن
waive one's claim U از ادعای خود صرفنظر کردن
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality U اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
holding U دارائی سهام
family asset U دارائی خانوادگی
earning asset U دارائی سوداور
equities U دارائی خالص
equity U دارائی خالص
chattel U دارائی منقول
tangible assets U دارائی مرئی
tangible property U دارائی مادی
tangible property U دارائی محسوس
tangible property U دارائی عینی
portfolio U سند دارائی ها
fixed asset U دارائی ثابت
portfolios U سند دارائی ها
equity capital U دارائی خالص
estate U دارائی فردمتوفی
estates U دارائی فردمتوفی
net wealth U دارائی خالص
value of assets U ارزش دارائی ها
state property U دارائی دولت
finance ministry U وزارت دارائی
funded U موجودی دارائی
movable U دارائی منقول
legal asset U دارائی قانونی
quick asset U دارائی نقدی
property insurance U بیمه دارائی
moveable property U دارائی منقول
national asset U دارائی ملی
net asset U دارائی خالص
capital asset U دارائی سرمایهای
fund U موجودی دارائی
distraint U توقیف دارائی
asset ownership U مالکیت دارائی
bank asset U دارائی بانک
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
leg to stand on <idiom> U (گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
earning asset U دارائی ایجادکننده درامد
capital net worth U دارائی خالص سرمایهای
eft U انتقال الکترونیکی دارائی
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
net asset value U ارزش دارائی خالص
appreciation U افزایش ارزش دارائی
appreciations U افزایش ارزش دارائی
cattage key people U افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
blow U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
blows U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
cenogenesis U تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
to have a holding in a company U در شرکتی دارائی سهام داشتن
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
average life U عمر متوسط اقلام دارائی
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
errors and omissions expected U باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
bumper U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
furrier U خز فروش پوست فروش
furriers U خز فروش پوست فروش
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
foreclose U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia U ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
foreclosing U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
achievable U قابل وصول قابل تفریق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com