Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
counter purchase
U
داد وستد متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
chaffer
U
داد وستد
medium of exchange
U
وسیله داد وستد
marketed
U
محل داد وستد
markets
U
محل داد وستد
market
U
محل داد وستد
transact
U
داد وستد کردن
transacted
U
داد وستد کردن
transacts
U
داد وستد کردن
transacting
U
داد وستد کردن
traded
U
تجارت داد وستد
trade
U
تجارت داد وستد
hedged
U
داد وستد تامینی کردن
hedges
U
داد وستد تامینی کردن
hedge
U
داد وستد تامینی کردن
To drive a hard bargain.
U
درداد وستد سخت گیر بودن
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
traded
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
trade
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
countering
U
متقابل
countered
U
متقابل
counter
U
متقابل
interactional
U
متقابل
opposed
U
متقابل
polar
U
متقابل
interactive
U
متقابل
opposing
U
متقابل
reciprocative
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
mutual
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
m
U
القاگری متقابل
logrolling
U
همکاری متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
transinformation
U
اگاهی متقابل
set off
U
دعوی متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
reciprocal trading
U
مبادله متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
inter play
U
اثر متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
cross-references
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
cross reference
U
ارجاع متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
retaliation
U
عمل متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross-check
U
بررسی متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
interaction
U
عمل متقابل
interplay
U
اثر متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
reciprocal
U
عمل متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
antitype
U
نوع متقابل
interaction
U
اثر متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
interaction
U
کنش متقابل
countered
U
ضربت متقابل
countering
U
ضربت متقابل
counter
U
ضربت متقابل
differential field winding
U
سیمپیچ اهنربایی متقابل
social interaction
U
کنش متقابل اجتماعی
crossfertilize
U
لقاح متقابل کردن
riposte
U
ضربه متقابل زدن
greco counter gambit
U
گامبی متقابل گرکو
repost
U
ضربه متقابل زدن
retaliation
U
عکس العمل متقابل
internecine
U
کشتار متقابل قاتل
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
ripostes
U
ضربه متقابل زدن
intervisibility
U
قابلیت دید متقابل
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
intract
U
عمل متقابل کردن
interaction
U
عکس العمل متقابل
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
retort
U
جواب متقابل تلافی
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
rebutted
U
جواب متقابل دادن
rebutting
U
جواب متقابل دادن
countercheck
U
سرزنش وتوبیخ متقابل
counteract
U
عمل متقابل کردن
counteracted
U
عمل متقابل کردن
counteracting
U
عمل متقابل کردن
counteracts
U
عمل متقابل کردن
retorts
U
جواب متقابل تلافی
retorts
U
جواب متقابل دادن
rebuttal
U
عمل متقابل پس زنی
rebuttals
U
عمل متقابل پس زنی
retort
U
جواب متقابل دادن
counterattack
U
حمله متقابل کردن
benoni counter gambit
U
گامبی متقابل بنونی
rebuts
U
جواب متقابل دادن
rebut
U
جواب متقابل دادن
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
riposted
U
ضربه متقابل زدن
cross fire
U
اتش گلوله متقابل
conversion transconductance
U
رسانایی متقابل وارون
compensation trading
U
داد و ستد متقابل
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
coefficient of mutual induction
U
ضریب القای متقابل
riposting
U
ضربه متقابل زدن
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
queen's pawn counter gambit
U
گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
countermine
U
با دسیسه متقابل خنثی کردن
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
unrequited
U
بدون تلافی یا عمل متقابل
counter charge
U
دعوی متقابل در امر جزایی
blamenfeld counter gambit
U
گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
counteractive
U
خنثی کننده دارای عمل متقابل
simultaneous foul
U
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
staunton defence
U
دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
countermeasures
U
پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
countermeasures
U
اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
cross fertile
U
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
subcontrary
U
مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
cross-reference
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
falkbeer counter gambit
U
گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
cross-references
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
eastern european mutual assisstance trea
U
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation
U
واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis
U
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com