Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I am in a great hurry . I am pressed for time .
U
خیلی عجله دارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
I'm in a hurry.
من عجله دارم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
I live a very regular life .
U
زندگی خیلی منظمی دارم
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
iam proud to know him
U
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him
U
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
خیلی خیلی فوری
speeding
U
عجله
snaps
U
عجله
snapping
U
عجله
snapped
U
عجله
hustle
U
عجله
forwardness
U
عجله
speeds
U
عجله
unhurriedly
U
بی عجله
haste
U
عجله
hasty
U
با عجله
hurrying
U
عجله
hustling
U
عجله
hurry
U
عجله
hurries
U
عجله
hustles
U
عجله
hustled
U
عجله
unhurried
U
بی عجله
speed
U
عجله
post
U
عجله
in a hurry
U
در عجله
snap
U
عجله
post-
U
عجله
hastiness
U
عجله
posted
U
عجله
posts
U
عجله
hurriedness
U
عجله
expeditious
U
از روی عجله
to be pressed for time
U
عجله داشتن
hotfoot
U
عجله کردن
hying
U
عجله کردن
in a hurried state
U
در حال عجله
festinate
U
عجله کردن
precipitous
U
از روی عجله
expedience
U
عجله کارمهم
to be under deadline pressure
U
عجله داشتن
hie
U
عجله کردن
hold hard
U
عجله نکنید
busks
U
عجله کردن
busking
U
عجله کردن
busked
U
عجله کردن
busk
U
عجله کردن
hurry up
U
عجله کنید
in a rush
<idiom>
U
عجله داشتن
in a hurry
<idiom>
U
عجله داشتن
make a hurry
U
عجله کنید
to make a hurry
U
عجله کردن
shuffle off
U
به عجله برداشتن
get a move on
<idiom>
U
عجله کردن
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
step on the gas
<idiom>
U
عجله کردن
step on it
<idiom>
U
عجله کردن
get cracking
<idiom>
U
عجله کردن
haste
U
عجله کردن
take your time
U
عجله نکن
hurrying
U
عجله کردن
birr
U
عجله وسرعت
hurry
U
عجله کردن
stour
U
کشمکش عجله
speeder
U
عجله کننده
to make haste
U
عجله کردن
expediency
U
عجله کارمهم
hurries
U
عجله کردن
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
he is in a hurry to go
U
عجله دارد برفتن
Hurry up !Step on it ! Come on!
U
یا الله عجله نکن !
snatchy
U
با عجله انجام شده
one-two
<idiom>
U
عجله کار شیطونه
sketchily
U
از روی عجله ناقص
sketchiest
U
از روی عجله ناقص
sketchier
U
از روی عجله ناقص
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
sketchy
U
از روی عجله ناقص
Why all this rush ?
U
عجله ات برای چیست ؟
I have a carton of cigarettes
U
من یک ... دارم.
slap together
<idiom>
U
به عجله وبی مراقبت واداشتن
rush
U
حمله کردن هجوم با عجله
throw together
<idiom>
U
عجله داشتن ومراقب نبودن
We rushed ( hurried ) back to the train station.
U
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
take one's time
<idiom>
U
انجام کاری بدون عجله
jotting
U
چیزیکه با عجله نوشته شده
rushed
U
حمله کردن هجوم با عجله
rushing
U
حمله کردن هجوم با عجله
Come on, shake a leg!
U
عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
to shake a leg
<idiom>
U
عجله کردن
[اصطلاح روزمره]
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
I agree.
U
قبول دارم.
i intend to stay here
U
خیال دارم که ...
i wish to stay here
U
میل دارم ...
I have a headache.
U
من سر درد دارم.
I'm in doubt about it.
U
من بهش شک دارم.
I need my e
U
من دوست دارم
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
it is in my recollection
U
یاد دارم
i maintain
U
عقیده دارم که ...
my a is 0 years
U
من 04سال دارم
I am standing by you . I am right behind you .
U
هوایت را دارم
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
close the door please
U
خواهش دارم
own a house
U
خانهای دارم
spot check
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
Get a move on!
U
یکخورده عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
There is no hurry , there is plenty of time .
U
عجله نکنید وقت زیاد داریم
spot checks
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to decamp
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
i am on the wrong side of 0
U
من بیش از 05 سال دارم
i am famishing
U
از گرسنگی دارم می میرم
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
i am busy at the moment
U
اکنون کار دارم
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
i have a hunch that
U
بیم یافن ان دارم که ...
I am positive that ...
U
من اطمینان کامل دارم که ...
i am reluctant to go
U
اکراه دارم از رفتن
iam ill bested
U
موقعیت بدی دارم
i have a hunch that
U
سخت گمان دارم که
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
i stand to it that
U
جدا عقیده دارم که
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
i have a suit to the shah
U
به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo
U
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am staying at the hotel.
U
در هتل منزل دارم.
I feel nauseated.
U
حالت تهوع دارم.
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
I have an appointment with the dentist.
U
با دندانساز قرار دارم
I am over 50 years old.
U
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I owe her a grudge
U
حق دارم که با اولج باشم
I believe in God.
U
من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
U
دارم بالا میارم.
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
I am deae beat . I am tired out .
U
از خستگی دارم غش می کنم
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I have cigar
U
من یک سیگار برگ دارم.
I have a pain in my chest.
U
سینه درد دارم
I'll need a plot of land .
U
یک قطعه زمین لازم دارم
I would like to know the truth.
U
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I'm working on it.
U
دارم روش کار میکنم.
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I am going on twenty.
U
دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have a suit to the shah
U
عریضه برای شاه دارم
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
I like it.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
i own to having done it
U
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I have a date with my fiandee.
U
با نامزدم قرار ملاقات دارم
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
It pleases me.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i heed your help
U
به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you
U
بدتر از این دارم که بشمابگویم
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
do tell me
U
خواهش دارم بمن بگویید
i p to arrange an intrriew
U
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i please to do it
U
خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
I intend to buy a car .
U
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'm sure we can come to some arrangement.
U
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I have a son your age.
U
پسری دارم بسن ( وسال) شما
pray consider my case
U
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I would like to learn the truth.
U
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i have as many books as you
U
کتاب شما دارید منهم دارم
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm starving
[to death]
.
U
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
I am looking for work ( ajob).
U
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
rushed
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com