Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
he has much merit
U
خیلی قابلیت دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
She is too damned fussy
U
خیلی ادا واطوار دارد
This food is very nourshing .
U
این غذا خیلی قوت دارد
beau
U
مردیکه خیلی بزن توجه دارد
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
he has a rushing business
U
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
She is a bit too copy .
U
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
trusts
U
تراست
trusted
U
تراست
trust
U
تراست
unsymmetric thrust
U
تراست نامتقارن
cross thrust
U
تراست ناخالص
anti trust law
U
قانون ضد تراست
vacuum trust
U
تراست در خلاء
thrust face
U
سطح تراست
rocket thrust
U
تراست راکت
reverse thrust
U
تراست معکوس
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
lift thrust
U
نسبت برا به تراست
vectored
U
تراست هدایت شونده
jet lift
U
استفاده از تراست موتورجت
vectored thrust
U
تراست هدایت شونده
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
residual thrust
U
تراست تولیدشده توسط موتورجت
retrothrust
U
تراست در جهت مخالف حرکت
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
contact ion engine
U
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
sherman anti trust act
U
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
object glass
U
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
lift engine
U
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift cruise
U
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
wet rating
U
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
turbofan
U
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
jetevator
U
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
in large quantities
U
خیلی خیلی
not a few
U
خیلی ها
highly
U
خیلی
villainous
U
خیلی بد
many
U
خیلی
copious
U
خیلی
dammit
U
خیلی
routh
U
خیلی
damn
U
خیلی
ten
U
خیلی
for long
U
خیلی
very
U
خیلی
far and away
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
to a large extent
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
jolly
U
بذله گو خیلی
great
<adj.>
U
خیلی خوب
awesome
<adj.>
U
خیلی خوب
level best
U
خیلی عالی
overstrung
U
خیلی حساس
really sick
U
خیلی محشر
parlous
U
خیلی مهیب
really wicked
U
خیلی محشر
oftentimes
U
خیلی اوقات
cool
<adj.>
U
خیلی خوب
sick
[British E]
<adj.>
U
خیلی خوب
lily white
U
خیلی سفید
lower most
U
خیلی پست تر
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
many people
U
خیلی از مردم
many people
U
خیلی اشخاص
many persons
U
خیلی اشخاص
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
much worse
U
خیلی بدتر
of vital importance
U
خیلی ضروری
wicked
<adj.>
U
خیلی خوب
extra
U
بسیار خیلی
level best
U
خیلی خوب
open-and-shut
U
خیلی سهل
open and shut
U
خیلی سهل
extra-
U
بسیار خیلی
extras
U
بسیار خیلی
To take with a pinch of salt.
U
خیلی جدی نگرفتن
fortissimo
U
خیلی بلند
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
too tough
U
خیلی سفت
precise
U
خیلی دقیق
by leaps and bounds
U
خیلی تند
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
pluperfect
U
خیلی عالی
extreme
U
خیلی زیاد
corking
U
خیلی زیبا
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
niftier
U
خیلی خوب
Neanderthal
U
خیلی کهنه
confidential
U
خیلی محرمانه
benedicite
U
خیلی خوب
before you can say knife
U
خیلی زود
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
as good as
U
خیلی خوب
as stiff as a poker
U
خیلی خشک
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
at most
U
خیلی باشد
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
far
U
زیاد خیلی
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
piping hot
U
خیلی داغ
pitch-black
U
خیلی سیاه
pitch black
U
خیلی سیاه
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
hand and glove
U
خیلی صمیمی
hand and glove
U
خیلی نزدیک
hand in glove
U
خیلی صمیمی
hand in glove
U
خیلی نزدیک
far off
U
خیلی دور
whopping
U
خیلی بزرگ
iam in bad
U
خیلی محتاجم
immensurable
U
خیلی قدیم
in no time
U
خیلی زود
decrepit
U
خیلی پیر
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
immediate
U
خیلی فوری
faraway
U
خیلی دور
giantess
U
زن خیلی قدبلند
dead slow
U
خیلی اهسته
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
oodles
U
خیلی زیاد
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
lots
U
خیلی زیاد
far and away
U
خیلی دور
nifty
U
خیلی خوب
niftiest
U
خیلی خوب
whackings
U
خیلی بزرگ
whacking
U
خیلی بزرگ
He is a loose card .
U
خیلی ول است
precipitating
U
خیلی سریع
precipitates
U
خیلی سریع
precipitated
U
خیلی سریع
precipitate
U
خیلی سریع
superabundant
U
خیلی زیاد
subminiature
U
خیلی کوچک
rotundily
U
چاقی خیلی
glorious
U
خیلی خوب
senseful
U
خیلی حساس
ultraconservative
U
خیلی محتاط
swith
U
خیلی عظیم
quaint
U
خیلی فریف
frequently
U
خیلی اوقات
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
skinless
U
خیلی حساس
ritzy
U
خیلی شیک
well
U
خیلی خوب
bone dry
U
خیلی خشک
superrabundant
U
خیلی زیاد
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
exceeding
U
خیلی زیاد
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
wells
U
خیلی خوب
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
regularly
[often]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
seldom
U
خیلی کم ندرتا
raucous
U
خیلی نامرتب
raff
U
خیلی زیاد
number one
U
خیلی خوب
infinitely
U
خیلی زیاد
very light
U
خیلی سبک
highest
U
خیلی بزرگ
stentorian
U
خیلی بلند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com