English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
resulted U ناشی
Due to U ناشی از
maladroit U ناشی
skilless U ناشی
resultant U ناشی
muffs U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
muff U ناشی
resulting U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
result U ناشی
ill U ناشی
even tual U ناشی
dilettante U ناشی
mala filde U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettanti U ناشی
therefrom U ناشی از ان
skill less U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
ill- U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
due U ناشی از
ills U ناشی
sequent U منتج ناشی
abnerval U ناشی از عصب
unskil U ناشی بی مهارت
adipic U ناشی ازچربی
emanated U ناشی شدن
awkward U بی لطافت ناشی
variorum U ناشی ازچندمنبع
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
novices U ادم ناشی
novice U ادم ناشی
guttural U ناشی از گلو
issued U ناشی شدن
issue U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
tisy U ناشی از مستی
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
issues U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
unperfect U ناشی نابلد
rhapsodical U ناشی از احساسات
gremie U بی تجربه و ناشی
gaucherie U ناشی گری
awkward age U سن خامکار [ناشی]
due to an accident U ناشی از یک حادثه
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
hypostatic U ناشی از ته نشینی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
jackleg U ناشی نادرست
irritative U ناشی از تحریک
rises U ناشی شدن
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
internal U ناشی ازدرون
stingy U ناشی از خست
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
intuitional U ناشی از درک مستقیم
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
renunciative U ناشی از انکار نفس
shear crack U ترک ناشی از برش
rube U ادم دهاتی ناشی
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
royalistic U ناشی از شاه پرستی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease U امراض ناشی از کار
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
ravening U حریص ناشی از حرص
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
ebb current U جریان ناشی از افت اب
resulted U ناشی شدن نتیجه
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
result U ناشی شدن نتیجه
renunciatory U ناشی از انکار نفس
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
impiteous U ناشی از سخت دلی
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
wind wave U خیز اب ناشی از باد
war risks U خطرات ناشی از جنگ
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
resulting U ناشی شدن نتیجه
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
proceeded U ناشی شدن از عایدات
proceed U ناشی شدن از عایدات
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
internal U باطنی ناشی ازدرون
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
wind wave U موج ناشی از باد
flow U ناشی شدن فلو
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
well meaning U ناشی از قصد خوب
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
well-meaning U ناشی از قصد خوب
flows U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
lummox U ادم ناشی وخام دست
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
laity U مردم غیر روحانی ناشی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
derive U ناشی شدن از منتج کردن
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
derives U ناشی شدن از منتج کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
high cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
eddy loss U افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com