English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
globular cluster U خوشه کروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
globular cluster U خوشه ستارهای کروی
Other Matches
spherical U کروی
spheral U کروی
globulous U کروی
globate U کروی
nodular U کروی
orbiculate U کروی
perispheric U کروی
spheric U کروی
spheroid U کروی
globular U کروی
globally U کروی
orbicular U کروی
globe like U کروی
globy U کروی
globoid U کروی
global U کروی
sector of a sphere U اکلیل کروی
roudelay U کروی شکل
sphere U جسم کروی
orb U جسم کروی
orb U کروی شدن
orbs U جسم کروی
orbs U کروی شدن
orbed U گرد کروی
aspheric U غیر کروی
kitchen rudder U سکان کروی
globular protein U پروتئین کروی
spherical wedge U قاچ کروی
globe valve U سوپاپ کروی
spheres U جسم کروی
globes U کروی کردن
globe U کروی کردن
spherical sector U قطاع کروی
spherical top U فرفره کروی
sphery U کروی مستدیر
spherical triagle U مثلث کروی
spherics U هندسه کروی
spherical trigonometry U مثلثات کروی
spherical mirror U اینه کروی
sphericity U حالت کروی
spherical aberration U خطای کروی
spherical candlepower U شمع کروی
spherical coordinates U مختصات کروی
spherical triangle U مثلث کروی
spherical geometry U هندسه کروی
spherical lens U عدسی کروی
concave spherical mirror U اینه کروی مقعر
spherule U جسم کروی کوچک
star globe U ستاره یاب کروی
concave spherical mirror U اینه کروی کاو
spherical coordinates U مختصات کروی [ریاضی]
ensphere U بصورت کروی در اوردن
globule U جسم کوچک کروی
globules U جسم کوچک کروی
quadrant U ربع جسم کروی
sphere gap U دهانه جرقه کروی
spherical polygon U کثیر الاضلاع کروی
orbicularly U بطور گرد یا کروی
mean spherical candlepower U شمع کروی متوسط
hemispherical engine U موتور نیم کروی
spherical coordinates U دستگاه مختصات کروی
grouped <adj.> U خوشه ای
rar U خوشه
virgo U خوشه
raceme U خوشه
bunch U خوشه
virginis U خوشه
clumps U خوشه
clumping U خوشه
clumped U خوشه
clump U خوشه
gregarious U خوشه خوشه
bunches U خوشه
bunching U خوشه
cluster bombs U خوشه
clusters U خوشه
beards U خوشه
beard U خوشه
cluster U خوشه
bunched U خوشه
cluster bomb U خوشه
roundel U صفحه کوچک و کروی شکل
roundle U صفحه کوچک و کروی شکل
acinarious U پوشیده شده از حفرههای کروی
ball peen hammer U چکشی که یک طرف ان کروی است
spherical coordinate system U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
racemose U بشکل خوشه
tuffet U کلاله خوشه
vintager U خوشه چین
glomerule U خوشه دسته
super cluster U ابر خوشه
staller cluster U خوشه ستارهای
racemiform U خوشه مانند
gleaning U خوشه چینی
icker U خوشه ذرت
gleaner U خوشه چین
galactic cluster U خوشه کهکشانی
mine mooring U خوشه مین
eared U خوشه دار
open cluster U خوشه باز
earing U خوشه بندی
mealie U خوشه ذرت
ears U خوشه زائده
clumpy U خوشه دار
ear U خوشه زائده
oval faced chaser punch U قلم خوشه
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
yurt U خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
yurta U خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
botryoidal U شبیه خوشه انگور
spicular U مانند خوشه کوچک
gleanings U خوشه چینی کردن
cluster bomb U خوشه مین خوشهای
cluster U خوشه مین خوشهای
glean U خوشه چینی کردن
gleaned U خوشه چینی کردن
clusters U خوشه مین خوشهای
open star cluster U خوشه باز ستارهای
spadix U خوشه گریبانه دار
gleans U خوشه چینی کردن
cluster bombs U خوشه مین خوشهای
tucket U خوشه نرسیده ذرت هندی
ear U خوشه دار یاگوشدار کردن
alpha virginis U سماک اعزال الفا- خوشه
grain head U خوشه دانه [گیاه شناسی]
spica U الفا- خوشه سماک اعزل
ears U خوشه دار یاگوشدار کردن
eared U خوشه کرده سنبله دار
botryoidal U دارای شکل خوشه انگور
grain ear U خوشه دانه [گیاه شناسی]
sori U خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
married failure U عمل نکردن خوشه اتصال مین
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
glomerule U خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
foxtail U یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
ear U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
cirro cumulus U لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
clusters U کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb U کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs U کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster U کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
ear U خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
bunch U دسته کردن خوشه کردن
bunching U دسته کردن خوشه کردن
bunches U دسته کردن خوشه کردن
bunched U دسته کردن خوشه کردن
clusters U جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb U جمع کردن خوشه کردن
cluster bombs U جمع کردن خوشه کردن
cluster U جمع کردن خوشه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com