English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
Death is good luck for the unlucky . <proverb> U براى آدم بدبخت مرگ خوشبختى است .
sooner or later <idiom> U بالاخره
finally U بالاخره
last a U بالاخره
at long last U بالاخره
in fine U بالاخره
at length U بالاخره
at the end U بالاخره
lastly U بالاخره
In the long run right will out. <proverb> U یق بالاخره آشکار مى شود .
At last she carried out her design . U بالاخره کارخودش را کرد
wise up to <idiom> U بالاخره فهمیدن واقعیت
At last I caught ( got) you . U بالاخره گیرت آوردم ( انداختم )
After all, she is your mother. هرچه باشد بالاخره مادرت است.
get around to <idiom> U بالاخره زمان انجام کاری را یافتن
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
He felt like he'd finally broken the jinx. U او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
The pitcher goes so often to the well that it is b. <proverb> U دلوى که به چاه فرو مى رود ,زمانى رسد که بالاخره بشکند.
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
once in a whiled U یکبار
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
sexennial U شش سال یکبار
weeklies U هفتهای یکبار
this once U همین یکبار
from time to time U هرچندوقت یکبار
weekly U هفتهای یکبار
fortnights U هر دوهفته یکبار
every now and then U هرچندوقت یکبار
just for once U یکبار استثناء
ever and anon U هرچندوقت یکبار
once U یکبار دیگر
fortnight U هر دوهفته یکبار
that once U همین یکبار
for once U یکبار استثناء
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
triennial U هر سه سال یکبار
triweekly U هر سه هفته یکبار
monthly U ماهی یکبار
biweekly U دوهفته یکبار
biyearly U دوسال یکبار
trimonthly U هر سه ماه یکبار
quatrerly U سه ماه یکبار
throwaway U یکبار مصرف
semiannual U شش ماه یکبار
once U فقط یکبار
sextan U 6 روز یکبار
Every now and then . Occassionally . U هر چند یکبار
horary U هرساعت یکبار
write once read many U یکبار نویس
septan U هفت وز یکبار
tertian U هرسه روز یکبار
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
quartan U چهار روز یکبار
quadrennial U چهار سال یکبار
again باز [یکبار دیگر]
octennially U هشت سال یکبار
trimensual U سه ماه یکبار رخ دهنده
septennial U هفت سال یکبار
How often ? U چند وقت یکبار ؟
septennially U هفت سال یکبار
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
quinquennial U هر پنج سال یکبار
sepennial U هفت سال یکبار
triennal U سه سال یکبار رخ دهنده
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
expendable packing U بسته بندی یکبار مصرف
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
old wool U پشم یکبار مصرف شده
bidental U دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
worm U چند بار بخوان یکبار بنویس
wormed U چند بار بخوان یکبار بنویس
worms U چند بار بخوان یکبار بنویس
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
trey U پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
bimestrial U هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
typeover U توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
DVD U درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن یکبار داده روی دیسک DVD میدهد
you hopped off safely once, little locust; you hopped off safely twice,little locust;The third time you are caught in a mans hand. <proverb> U یکبار جستى ملخک, دو بار جستى ملخک, آخر بدستى ملخک.
roommates U هم خانه
pigeon hole U خانه
door to door U خانه به خانه
lodges U خانه
lodged U خانه
honeycomb U خانه خانه
lodge U خانه
checkered U خانه خانه
shacks U خانه
door-to-door U خانه به خانه
shack U خانه
roommate U هم خانه
cellular U خانه خانه
i was under his roof U در خانه
honeycombs U خانه خانه
housing U خانه ها
lar U خانه
pigeon-holes U خانه
quarterage U خانه
pigeon-hole U خانه
materfamilias U زن خانه
dwelling U خانه
lares U خانه
dwellings U خانه
within doors U در خانه
houseless U بی خانه
socket خانه
houses U خانه
furnace house U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
cloisonne U خانه خانه
double-fronted U خانه دو در
homes U خانه
sockets U خانه
alveolate U خانه خانه
housed U خانه
house U خانه
cell U خانه
cells U خانه
pieds-a-terre U خانه
pied-a-terre U خانه
houseroom U جا در خانه
tersellated U خانه خانه
cellulated U خانه خانه
home U خانه
her house U خانه ان زن
domiciles U خانه
room U خانه
domicile U خانه
rooms U خانه
her house U خانه اش
materfamilias U بانوی خانه
majordomo U بزرگتر خانه
landloper U خانه بدوش
chop house U خوراک خانه
insectary U حشره خانه
coffeehouse U قهوه خانه
chequer U خانه شطرنج
coffee shop U قهوه خانه
notbility U خانه داری
coffee room U خوارک خانه
lupanar U جنده خانه
materfamilas U بانوی خانه
lupanar U فاحشه خانه
keep house U در خانه ماندن
luft U خانه فرار
mansion house U خانه ارباب
coach house U کالسکه خانه
mistress of the house U بانوی خانه
coach house U درشکه خانه
chancery U دفتر خانه
coffee house U قهوه خانه
house work U خانه داری
housewifery U خانه دار
hub or hub by U خانه دار
grummet U شاگرد خانه
husbandman U سرپرست خانه
goodwife U کدبانوی خانه
gaming house U قمار خانه
gambling house U قمار خانه
fuse block U خانه فیوز
freemasons hall U فراموش خانه
housewifely U خانه دار
gynaeceum U خانه اندرونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com