Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to study up
U
خود را اماده امتحانات کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
college entrance examinations board
U
شورای امتحانات ورودی
ceeb (college entrance examination board
U
شورای امتحانات ورودی
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
invigilating
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
testamur
U
گواهی نامه گذراندن امتحانات
invigilated
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilate
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
in the schools
U
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
O level
U
نمرهی قبولی در این امتحانات
O levels
U
نمرهی قبولی در این امتحانات
invigilation
U
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
A levels
U
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
A level
U
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
prize fellow
U
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
prepares
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
setting up
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
outfits
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
gear
U
کردن اماده کارکردن
to fit with
U
اماده کردن برای
knock up
U
سردستی اماده کردن
knock-up
U
سردستی اماده کردن
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
do up
U
اماده استفاده کردن
fitting out
U
اماده کردن ناو
forespeak
U
قبلا اماده کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
trains
U
اماده کردن اسب
trained
U
اماده کردن اسب
train
U
اماده کردن اسب
geared
U
کردن اماده کارکردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
gears
U
کردن اماده کارکردن
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
redact
U
اماده چاپ کردن تحریر کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshal
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
enarm
U
مسلح شدن اماده کارزار کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
mountee
U
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
sketches
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
sketch
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
list
U
شیار کردن اماده کردن
dight
U
اماده کردن مجهز کردن
gird
U
اماده کردن محکم کردن
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
spooling
U
یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup
U
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
dizen
U
دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
susceptible
U
اماده
in form
U
اماده
fresh
U
اماده
ready-made
U
اماده
ready made
U
اماده
accoutrements
U
اماده
supplied
U
اماده
lief
U
اماده
supply
U
اماده
fresh-
U
اماده
minded
U
اماده
yoi
U
اماده
stocked
U
اماده
in kelter
U
اماده
handy
U
اماده
handiest
U
اماده
handier
U
اماده
provided
U
اماده
in gear
U
اماده
prompts
U
اماده
prompted
U
اماده
prompt
U
اماده
in store
U
اماده
in the saddle
U
اماده
freshest
U
اماده
stock
U
اماده
supplying
U
اماده
readied
U
اماده
abler
U
اماده
ablest
U
اماده
equipped
U
اماده
set
U
اماده
sets
U
اماده
in full fig
U
اماده
setting up
U
اماده
readying
U
اماده
accoutred
U
اماده
yare
U
اماده
ready
U
اماده
readies
U
اماده
alert
U
اماده باش
to bargain for
U
منتظریا اماده
ripely
U
بطور اماده
warlike
U
اماده جنگ
fined
U
بسیار اماده
seaworthy
U
اماده دریا
to buckle oneself
U
اماده شدن
transit mixed concrete
U
بتن اماده
kelter
U
انتظام اماده
preparatory
U
اماده کننده
coach
U
اماده ساز
coached
U
اماده ساز
coaches
U
اماده ساز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com