Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
conversion
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
billing
U
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
Other Matches
debit
U
بدهی
debt
U
بدهی
due
U
بدهی
indebtedness
U
بدهی
debits
U
بدهی
debiting
U
بدهی
liability to disease
U
بدهی
debited
U
بدهی
liabilities
U
بدهی
debts
U
بدهی
liability
U
بدهی
absolute liability
U
بدهی مطلق
debit card
U
کارت بدهی
liability insurance
U
بیمه بدهی
promissory note
U
برگه بدهی
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
acknowledgement of debt
U
اقرار به بدهی
debits
U
ستون بدهی
legal liability
U
بدهی قانونی
debt burden
U
بار بدهی
debit note
U
صورتحساب بدهی
to get into debt
U
بدهی پیداکردن
private debt
U
بدهی خصوصی
liabilities and assets
U
بدهی و دارایی
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
promissory note
U
سند بدهی
promissory notes
U
برگه بدهی
contingent liability
U
بدهی احتمالی
arrear
U
بدهی معوق
floating debt
U
بدهی متغیر
current liability
U
بدهی جاری
admission of liability
U
قبول بدهی
liquidation
U
پرداخت بدهی
arrear
U
بدهی پس افتاده
due bill
U
سند بدهی
collective liability
U
بدهی جمعی
an active debt
U
بدهی با ربح
promissory notes
U
سند بدهی
national debt
U
بدهی ملی
contingent liability
U
بدهی اتفاقی
debt perpetrator
U
مرتکب بدهی
debts
U
بدهی داشتن
to be in debt
U
بدهی داشتن
debited
U
ستون بدهی
debited
U
حساب بدهی
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
book debts
U
بدهی دفتری
debit
U
ستون بدهی
public debt
U
بدهی دولت
debit
U
حساب بدهی
capital liability
U
بدهی سرمایه
capital liability
U
بدهی درازمدت
backs
U
بدهی پس افتاده
bank overdraft
U
بدهی به بانک
debiting
U
حساب بدهی
net debt
U
بدهی خالص
debits
U
حساب بدهی
debt
U
بدهی داشتن
debt perpetrator
U
خطاکار در بدهی
credit notes
U
سند بدهی
credit note
U
سند بدهی
back
U
بدهی پس افتاده
debiting
U
ستون بدهی
defaulted
U
عدم پرداخت بدهی
default
U
عدم پرداخت بدهی
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
realization
[American E]
[of something]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
defaults
U
عدم پرداخت بدهی
realisation
[British E]
[of something]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
liquidation
[of something]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
debits
U
در ستون بدهی گذاشتن
embarrassed with debts
U
زیر بار بدهی
charge account
U
حساب بدهی مشتری
chargeable
U
قابل بدهی یا پرداخت
debiting
U
در ستون بدهی گذاشتن
debited
U
در ستون بدهی گذاشتن
monetization
U
پرداخت نقدی بدهی
defaulting
U
عدم پرداخت بدهی
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
debit
U
در ستون بدهی گذاشتن
To be in debt up to ones ears.
U
غرق بدهی بودن
deep in debt
U
تا گردن زیر بدهی
up to the eyes in debt
U
تا گردن زیر بدهی
due
U
بدهی موعد پرداخت
to pay one's way
U
بدهی بهم نزدن
rebates
U
پرداخت قسمتی از بدهی
rebate
U
پرداخت قسمتی از بدهی
debits
U
به حساب بدهی کسی گذاشتن
debited
U
به حساب بدهی کسی گذاشتن
emcumbered with debts
U
زیر بار قرض یا بدهی
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
debiting
U
به حساب بدهی کسی گذاشتن
to pay off a debt
[mortgage]
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
to detain one's due
U
بدهی خودرا نگه داشتن
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
amortization
U
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
debit
U
به حساب بدهی کسی گذاشتن
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
monetization
U
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
debt of record
U
بدهی قانونی record of court محکوم به
Could you lend me some money ?
U
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
You must account for every penny.
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
pay off
U
با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
omittance is no quit tance
U
بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
tax avoidance
U
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital
U
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
deficit
U
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits
U
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
Could you move the table a little bit ?
U
ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
an insolvent estate
U
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
current liability
U
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
elegit
U
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
good riddance
<idiom>
U
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
delegatee
U
کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
current ratio
U
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com