Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
self registering
U
خود بخود ثبت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
self correcting
U
خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
self slayer
U
مبادرت کننده بخود کشی
self unloading
U
خود بخود تخلیه کننده بار
Other Matches
feign
U
بخود بستن
playact
U
بخود بستن
spohnge
U
بخود کشیدن
arrogation
U
بخود بستن
self help
U
کمک بخود
self-help
U
کمک بخود
narcissism
U
عشق بخود
bethink
U
بخود امدن
self dependent
U
متکی بخود
substantive
U
متکی بخود
self dramatization
U
بخود بندی
to imbrue in blood
U
بخود اغشتن
to imbrue with blood
U
بخود اغشتن
spontaneous
U
خود بخود
assume
U
بخود گرفتن
self pity
U
ترحم بخود
self-pity
U
ترحم بخود
self exaltation
U
بخود بالیدن
assumes
U
بخود گرفتن
assumed
U
بخود بسته
self consequence
U
اهمیت بخود
self importance
U
دادن بخود
self relative
U
نسبت بخود
preens
U
بخود بالیدن
by it self
U
خود بخود
to remember oneself
U
بخود امدن
to suck in
U
بخود کشیدن
introspect
U
بخود برگشتن
pretend
U
بخود بستن
aplomb
U
اطمینان بخود
preening
U
بخود بالیدن
dissemble
U
بخود بستن
preened
U
بخود بالیدن
self congratulation
U
تبریک بخود
self confident
U
مطمئن بخود
he was restored to reason
U
بخود امد
sham
U
بخود بستن
assumable
U
بخود گرفتنی
self respect
U
احترام بخود
preen
U
بخود بالیدن
self trust
U
اعتماد بخود
self subsistence
U
اعاشه خود بخود
self rewarding
U
پاداش دهنده بخود
delusion of reference
U
هذیان بخود بستن
strike an attitude
U
حالتی بخود گرفتن
to be convulsed with laughter
U
از خنده بخود پیچیدن
self fruitful
U
بخود بخودگرده افشان
lay out oneself
U
بخود زحمت دادن
to be moped
U
بخود راه دادن
appropriator
U
بخود اختصاص دهنده
to f. oneself
U
بخود دلخوشی دادن
abiogenesis
U
تولید خود بخود
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
self fertility
U
لقاح خود بخود
self activity
U
فعالیت خود بخود
to stand on one's own legs
U
متکی بخود بودن
to stint oneself
U
تنگی بخود دادن
lion skin
U
دلیری بخود بسته
to take the sun
U
افتاب بخود دادن
to summon up courage
U
جرات بخود دادن
autoplasty
U
پیوند از خود بخود
screw up one's courage
U
جرات بخود دادن
to permit oneself
U
بخود اجازه دادن
monopolising
U
بخود انحصار دادن
monopolize
U
بخود انحصار دادن
monopolises
U
بخود انحصار دادن
monopolized
U
بخود انحصار دادن
monopolizes
U
بخود انحصار دادن
monopolised
U
بخود انحصار دادن
monopolizing
U
بخود انحصار دادن
muster up your courage
U
جرات بخود بدهید
self charging
U
خود بخود پر شونده
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
self divison
U
تقسیم خود بخود
autolysis
U
هضم یا گوارش خود بخود
arrogate
U
غصب کردن بخود بستن
self regulating
U
خود بخود تنظیم شونده
attitudinize
U
حالت خاصی بخود گرفتن
self insured
U
خود بخود بیمه شده
self lubricating
U
خود بخود نرم شونده
self moved
U
دارای حرکت خود بخود
agonise
U
بخود پیچیدن معذب شدن
self formed
U
خود بخود تشکیل شده
introspect
U
بخود امدن درخود فرورفتن
to buck up
U
فرزشدن نیرویاجرات بخود دادن
feign
U
بخود بستن جعل کردن
to overstrain oneself
U
زیاد بخود فشار اوردن
feigns
U
بخود بستن جعل کردن
to rally one dispersed
U
نیروی تازه بخود دادان
pretend
U
بخود بستن دعوی کردن
pretending
U
بخود بستن دعوی کردن
pretends
U
بخود بستن دعوی کردن
materialised
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialises
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialising
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialize
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materialized
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materializes
U
صورت خارجی بخود گرفتن
materializing
U
صورت خارجی بخود گرفتن
intervert
U
بخود اختصاص دادن برگرداندن
assume
U
بخود بستن وانمود کردن
assumes
U
بخود بستن وانمود کردن
self tightening
U
خود بخود تنگ شونده
pretendedly
U
بطور ساختگی یا بخود بسته
To give way to gloomy thoughts .
U
فکرهای بد بخود راه دادن
self rising
U
خود بخود بلند شونده
To give way to doubt. To waver.
U
بخود تردید راه دادن
self digestion
U
جذب خود بخود مواد غذایی
self pollination
U
گرده افشانی خود بخود گیاه
to put on frills
U
سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
refocillate
U
تجدید حیات کردن بخود اوردن
cupboard love
U
عشق بخود بسته یاغرض الود
that is his look
U
این کار وابسته بخود اوست
self support
U
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
aut
U
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و" خودکار"
ultromotivy
U
جنبش خود بخود نیروی خودبخودی جنبی
auto
U
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
autos
U
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
appropriation
U
قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
ingratiatory
U
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
flagellant
U
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
pseudomorph
U
جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
to put oa a semblance of anger
U
سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
curses come home to roost
U
دشنام بخود دشنام دهنده برمیگرد د
self fertility
U
خود باروری حاصلخیزی خود بخود
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com